آيا وقتى انسان در برابر ديگرى ايستاده و با او سخن مىگويد، رويش را از او بر مىگرداند؟ و اگر چنين كند عقلا نمىگويند او ديوانه است؟ البته خداى متعال جسم نيست كه صورت ما به طرف او متمايل گردد، بلكه ارتباط و مواجهه با خدا توسط دل انجام مىگيرد، چرا كه او بر هر چيزى احاطه دارد و تنها با دل مىتوان با او روبرو شد، حال اگر دل را از او منصرف سازيم و به نماز توجه نداشته باشيم، روى از خدا برگرداندهايم.
آيا كسى كه خداوند، از روى لطف، بدو اجازه داده در حضور او بايستد و با او سخن گويد و به درد دل و مناجات بپردازد ـ به جاى غنيمت شمردن اين فرصت و شكر بر اين نعمت بزرگ ـ جا دارد از او غافل گردد؟ شخصيتهاى بزرگ به راحتى به انسان بار نمىدهند و اجازه نمىدهند هركسى به خدمت آنها برسد، امّا خداوند متعال به جهت محبّت بىحدّش، در خانهاش را به سوى همه انسانها باز گذاشته و به آنها اجازه داده روى به سوى او داشته باشند. حال بايد فرصت را غنيمت بشماريم و با تمام وجود روى به سوى او داشته باشيم و تنها توجهمان به سوى او باشد.
اگر كسى به خدا اعتقاد نداشت و معتقد نبود كه در محضر خداست طبيعى است كه به او اعتنايى ندارد، ولى كسى كه به خدا اعتقاد دارد و مىداند در برابر خدا ايستاده، بىاعتنايى او زشت و ناشايست است، لذا در روايت تعبير «عجبت»[1] به كار رفته است: خداوند مىفرمايد من تعجب مىكنم از اينكه بندهام در برابر من مىايستد؛ ولى نشاط و توجه ندارد.
اهميت و ارزش نماز
از آنجا كه نماز اهميّت شايانى دارد و تأثير به سزايى در سعادت انسان مىگذارد، شيطان تمام سعى خود را صرف مىكند تا ما را از حقيقت نماز و از انجام نمازى كه مورد پذيرش خدا قرار گيرد، محرومسازد، لذا خاطرههاى فراوانى را به ذهن ما القا مىكند تا دل ما به نماز توجه نداشته باشد. البته شيطان بركسى تسلط ندارد و اين ما هستيم كه به شيطان اجازه مىدهيم در
[1] حالاتى مثل تعجب، ترس، اندوه و ساير احساسات، به موجود مادى كه به مادّه تعلّق دارد اختصاص دارد و خداى متعال منزّه است از اينكه از چيزى تعجب كند، يا بترسد و يا اندوهگين شود و اگر خداوند اين تعابير را درباره خويش به كار برده، خواسته است به زبان ما سخن گفته باشد.