نماز اولياى خدا نگريسته و با مقايسه نماز آنان با نماز خود، به نقايص و عيوب نمازمان پى ببريم؛ چرا كه با مقايسه ضعيف با قوى و ناقص با كامل، بهتر به ميزان عيب و نقص پى مىبريم.
البته براى جبران نقيصه كوتاهى و بىتوجهى در نماز، بزرگان كتابهايى نوشتهاند كه از جمله آن كتابها «اسرارالصلوة» مرحوم ميرزا جواد آقاى تبريزى و نيز «اسرارالصلوة» امام، رضوان الله عليه، است و ما در اين فرصت به شمّهاى از مطالبى كه درباره نماز مطرح شده، اشاره مىكنيم:
حقيقت و ماهيّت نماز
نماز يعنى اينكه بنده در برابر خداوند بايستد و اظهار بندگى كند و دست نياز به سوى او داشته باشد. كسى كه به نماز مىايستد بايد محضر خدا را درك كند و بداند در برابر چه مقامى ايستاده است و در نتيجه، وظيفه بندگى را با نهايت خضوع و خشوع به جاى آورد.
وقتى ما به نماز مىايستيم، كمتر به نماز توجه داريم و توجهمان به ساير مسائل معطوف مىگردد، گاهى مسائلى كه مربوط به دهها سال قبل است، به خاطرمان مىآيد. تازه وقتى مىخواهيم سلام بدهيم متوجه مىشويم كه نماز مىخوانديم! چقدر زشت و ناپسند است كه ما در مقابل خدا بايستيم و توجه نداشته باشيم در برابر چه كسى ايستادهايم و چه مىگوييم! خداوند اين حالت را از علايم منافقان به شمار آورده است:
و نيز در روايتى وارد شده است، كسى كه نماز مىخواند، ولى دل به نماز نمىسپرد، آيا نمىترسد كه او را به صورت الاغ مسخ كنم. آن قدر بىتوجهى در نماز زشت و ناشايست است كه كسى كه بدان مبتلا گردد، مستحق اين است كه به صورت الاغى مسخ شود؛ در واقع او انسان نيست. چطور ممكن است انسان در برابر بزرگى بايستد و هيچ توجهى به او نداشته و دلش جاى ديگر باشد، چه رسد به اينكه در برابر خداى جهان بايستد ـ خدايى كه همه هستى، همه خوبىها و همه نعمتها از اوست ـ و به اندازه توجه به يك انسان معمولى نيز به او اعتنا و توجه نكند!