(در جمله فوق خداوند از بندهاش مىخواهد كه در خواست و تمناى خود را بيان كند، تا خداوند به خواسته و تمناى او پاسخ دهد: درخواست درباره چيزى است كه انسان يا اطمينان دارد كه مىتواند بداندست يابد و يا ظن قوى دارد. اما در مورد چيزى كه انسان اطمينان دارد به آن نمىرسد، آرزو به كار مىرود. خدا مىفرمايد: درخواست كن و بالاتر از آن هر آرزويى دارى بيان كن تا به تو عطا كنم).
بنگريد روح آن مؤمن اهل يقين به چه مقامى رسيده است و چه جوابى مىدهد:
قسم به عزت و جلالت، اگر رضاى تو در آن باشد كه قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به فجيعترين وضع كشته شوم، در نزد من رضاى تو از هر چيزى بهتر است.
وقتى اين جملات را بيان مىكند، به مانند كسى كه بلند پروازى كرده است و ادعاى سنگينى دارد كه به نظر مىرسد از بنده عاجزى ساخته نيست و گويا توهّم مىگردد اين ادعا موجب خودپسندى او گشته است، براى اينكه تفهيم كند اين ادعا تنها براى اين است كه رضاى خدا را بر هر چيز ديگر ترجيح مىدهد، نه اينكه به عجب و خودپسندى مبتلا گرديده، عرض مىكند: