تقوا اشاره كرديم كه بر حسب لغت، هيچ تفاوت معنايى بين واژههاى: تقوا، تقيه، تقاة، و اتّقا وجود ندارد. در قرآن نيز اين واژهها به يك معنا به كار رفته است. همچنين در صدر اسلام و تا دهها سال اين كلمات بين مردم و مسلمانان نيز يك معنا بيشتر نداشت و از اين رو به جاى يكديگر استعمال مىشد. براى مثال در نهجالبلاغه كلمه «تقيه» به معناى «تقوا» به كار رفته است:
فَاتَّقُوا اللهَ عِبادَ اللهِ تَقِيَّةَ ذي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ؛[1] پس اى بندگان خدابترسيد، مانند ترسيدن خردمندى كه فكر و انديشه [روز رستاخيز]دل او را مشغول ساخته است.
اما به تدريجْ تغييراتى در معنا و مفهوم كلمه «تقيه» به وجود آمده و اين واژه اصطلاح خاصى در فقه پيدا كرده است. البته اين معناى اصطلاحى جديد با معناى لغوى بىارتباط نيست. كلمه «تقوا» در اصل ريشه لغت، در جايى به كار مىرود كه انسان در موردى كه خوفى دارد و خطرى احساس مىكند از آن پرهيز نمايد. از اين رو در فارسى ما تقوا را به «پرهيزگارى» ترجمه مىكنيم. همچنين اينكه گاهى تقوا را معادل «خداترسى» قرار مىدهيم از همين رو است كه در ريشه اين كلمه، خوف و هراس از چيزى لحاظ شده است. حال اين خوف و هراس گاهى از خدا است، كه در اين صورت همان اصطلاح معروف تقوا است، و گاه خوف از دشمن و يا چيزى ديگر است. همچنين دشمنى و عداوت گاهى بر اساس خصومت شخصى است و گاهى به سبب اختلاف در دين و عقيده است. وجه اشتراك همه اين موارد اين است كه انسان از آنها پرهيز دارد و مراقب آنها است. اكنون اگر اين پرهيز و مراقبت، به سبب اختلاف در عقيده و دين باشد و انسان نسبت به كسى كه با او اختلاف عقيدتى و دينى دارد در هراس باشد و براى آنكه خطرى از ناحيه وى متوجهش نشود دينش را مخفى بدارد يا در ظاهر برخلاف عقيده و مرامش رفتار كند، گفته مىشود كه «تقيه» كرده است. اين همان اصطلاح جديدى است كه در فقه و روايات اهل بيت(عليهم السلام)ظهور يافته و با توضيحى كه داديم مشخص شد كه البته با اصل و ريشه معناى لغوى نيز كاملا تناسب دارد. قرآن كريم در همينباره از اصطلاح «تُقاة» و
[1] نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 82.