كم كم به صورت طريقه و مسلك و مشربى در مىآيد و شعبههايى پيدا مىكند و عدهاى كه حسن نيت هم دارند به اين راه كشيده مىشوند. اين افراد مىپندارند كارشان بسيار پسنديده و مورد رضايت خداى متعال است، در حالى كه غافلند در اثر اين كار، بسيارى از امور واجب از آنها فوت مىگردد و درواقع، براى انجام مستحب به ترك واجب مبادرت ورزيدهاند.[1] ايشان دلخوشند كه زياد نماز مىخوانند، غافل از اينكه واجباتى نظير: تحصيل علم، كسب رزق و روزى، امر به معروف و نهى از منكر، مبارزه با ظلم و دهها واجب ديگر را در اثر مداومت بر انجام اين مستحب، ترك كرده و مورد بىاعتنايى قرار دادهاند.
البته همانگونه كه اشاره كرديم، نوعاً افراد گرفتار «تفريط» در كارها هستند و شيطان اين راه را براى تسلط بر آنها انتخاب مىكند. براى مثال، در مورد نمازْ ابتدا از رعايت اول وقت شروع مىكند و انسان كمكم به خواندن نماز در اول وقت اهميت نمىدهد. سپس آدمى را از انجام نوافل باز مىدارد. بعد از آن نيز انسان را نسبت به انجام ساير مستحبات نماز بىرغبت مىكند، تا كمكم نوبت به واجبات آن مىرسد. در واجبات هم، براى مثال، از اينجا شروع مىكند كه، اين كلمه اگر اعرابش درست نبود چندان مهم نيست، يا رعايت تجويد و مخارج حروف ضرورتى ندارد و بدون آنها هم نماز درست است. در ادامه اينطور وسوسه مىكند كه نماز صبح يك دقيقه اين طرف و آن طرف بودنش مگر چه تفاوتى دارد؟ و بدين ترتيب به تدريج كار انسان به جايى مىرسد كه نماز صبحش را بعد از طلوع آفتاب مىخواند. كمكم مىبينى گاه و بىگاه در اصل نماز تشكيك مىكند و در نهايت به جايى مىرسد كه نماز را به طور كلى كنار مىگذارد.
آرى، شيطان در كار خود استاد است و در مورد يك مؤمن نمازخوان هيچگاه ابتدا از اين راه وارد نمىشود كه بگويد تارك الصلاة شو،و او را به ترك نماز ترغيب نمايد. او آرام آرام و بسيار با حوصله به انسان نزديك مىشود و حركتش گاه چنان خزنده و بىسر و صدا است كه حتى خود آدمى نيز غافل مىشود از اينكه كژ راهه مىرود. از اين رو ما بايد در كارهايمان بسيار مراقب باشيم و حتى در انجام كارهاى خوب ضوابط را در نظر
[1] نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، نامه 53.