افراط و تفريط ذكر مىشود و ضمن نكوهش اين دو طرف، حد وسط آن دو به عنوان فضيلت اخلاقى معرفى مىگردد. براى مثال، گفته مىشود اينكه انسان بيش از حد نترس باشد نامش «تهور» و بىباكى است كه مطلوب نيست. اگر هم بيش از حد ترسو باشد نام آن «جُبن» است و بايد از آن بر حذر بود. حد ميانه اين دو، كه انسان نه بيش از حد بىباك باشد و نه بيش از اندازه احتياط كند، صفتى است به نام «شجاعت» كه ممدوح و از فضايل اخلاقى است. يا در بحث كنونى ما كه انفاق است، حد افراط آن سر از «اسراف» در مىآورد، و حد تفريط آن نيز به «بخل» مىرسد، و بين اين دو، صفتى به نام «سخاوت» وجود دارد كه از فضايل اخلاقى به شمار مىآيد. براى اين قاعده، يعنى اصل «اعتدال» و «حد وسط» در روايات اسلامى نيز كم و بيش مىتوان شواهد و مؤيداتى يافت. عبارتى بين ما معروف است و تقريباً به صورت ضرب المثل در آمده، كه مىگوييم: خَيْرُ الامُوْرِ اَوسَطها؛ اين جمله برگرفته از برخى روايات اسلامى است و عيناً به همين صورت در ضمن آنها آمده است.[1] اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز در قسمتى از عهدنامه معروف خود به مالك اشتر مىفرمايد:
وَلْيَكُنْ اَحَبُّ الاُمُورِ اَليْكَ اَوْسَطَها فِى الْحَق؛ و بايد محبوبترين كارها نزد تو، ميانهترين آنها در حق باشد.
اين دو حد افراط و تفريط را معمولا در اكثر كارها مىتوان تصوير كرد و نتيجه گرفت كه كار درست آن است كه حد وسطى بين آن دو انتخاب گردد.
شيطان نيز براى فريب انسان از هر دو راه افراط و تفريط استفاده مىكند. البته غالباً و در مورد اكثر افراد، شيطان از راه تفريط وارد مىشود. براى مثال، كارى مىكند كه انسان ـ خداى ناكرده ـ نمازهايش را درست نخواند، يا عمداً برخى نمازهاى واجبش را ترك كند. اما گاهى كه در مورد برخى افراد نمىتواند از اين راه در آنها نفوذ كند، از راه افراط وارد مىشود و به انسان اينگونه القا مىكند كه هرچه آن كار را بيشتر انجام دهد بهتر و مطلوبتر است. براى مثال، در مورد نماز و عبادت گاهى كسانى را مىبينيم كه تمام كار و زندگى خود را رها كرده و مدام مشغول نماز و عبادت مىشوند. در مواردى نيز اين كار
[1] براى نمونه، ر. ك: بحارالانوار، ج 78، ص 11، روايت 70، باب 15.