بگويى، همه اينها را براى چه انجام دهم؟ مىگويند: چرا ندارد، فقط تمرين كن كه چشم گفتن و تسليم بودن را بياموزى!
به ابراهيم(عليه السلام) مىگويند فرزندت را سر ببُر! آيا كارى مشكلتر از اين وجود دارد؟! عقل آدمى از اين دستور چه مىفهمد؟ خدا مىفرمايد: اى ابراهيم با دست خود نوجوان پاك و معصومت را قربانى كن و سر ببُر! ابراهيم چه مىگويد؟ چشم! واكنش اسماعيل در مقابل اين مسأله چيست؟ ابراهيم مىگويد: پسرم در خواب ديدم كه به ذبح تو فرمان داده شدم! اسماعيل مىگويد:
يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِين؛[1]پدرم! آنچه را مأمورى انجام ده. به خواست خدا مرا از شكيبايان خواهى يافت.
آرى، راز و رمز تكامل انسان در «تسليم» بودن است نه در آزاد و رها بودن و به دلخواه خود عمل كردن. اين سنّت تغييرناپذير الهى است و حتى پيامبر بزرگى چون ابراهيم(عليه السلام)نيز براى نيل به عالىترين مقامات انسانى بايد آزمون «تسليم» را پشتسر بگذارد.
بحثى درباره قاعده اعتدال و حد وسط
ضابطهاى كه در اين آيه در مورد انفاق مطرح شده، معمولا در بسيارى از كارهاى ديگر نيز وجود دارد. آيه مورد بحث، كسانى را معرفى مىكند كه با نفى دو حد افراط و تفريط در انفاق، راه ميانه و طريق اعتدال را بر مىگزينند: وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواما. در مورد بسيارى از امور ديگر نيز مسأله به همين صورت است و در انجام آنها دو حد افراط و تفريط وجود دارد و روش صحيح، دورى از اين هر دو حد و پيمودن راه اعتدال است. عموميت اين مطلب باعث شده كه بسيارى از مكاتب و فيلسوفان اخلاق، همين مبنا را محور اصلى ديدگاه و نظريه خود قرار دهند. بسيارى از عالمان شيعه و اخلاق اسلامى نيز همين مبنا و قاعده را پذيرفتهاند و كتابهاى خود را بر اساس آن نگاشتهاند. اگر كتابهايى نظير جامع السعادات، معراج السعاده را ملاحظه كنيد، مشاهده خواهيد كرد كه براساس همين قاعده «اعتدال» و «حد وسط»، در بيان مكارم و فضايل اخلاقى، براى هر صفتْ دو حد