وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا؛[1] و دستت را به گردنت زنجير مكن، و بسيار هم گشادهدستى منما تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى.
هر دو تعبيرى كه در اين آيه آمده، تعبير كنايى است و مقصود اين است كه نه چنان دست خود را ببند كه به هيچ كس چيزى ندهى، و نه آن چنان گشادهدستى كن كه كه هيچ برايت نماند و كاملا دستخالى بمانى و اگر كس ديگرى محتاج بود، نتوانى به او كمك كنى و از اين جهت مورد ملامت و سرزنش قرار گيرى. در شأن نزول اين آيه آوردهاند كه يك بار پيامبر(صلى الله عليه وآله)همه آنچه را در اختيار داشتند به فقرا دادند و پس از آن، كسى به آن حضرت مراجعه كرد و نياز ضرورى و مبرمى داشت و پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسيار دوست داشتند كه به او كمكى بكنند، اما ديگر چيزى برايشان نمانده بود كه به او بدهند. از اين رو شايد در دلشان اين طور گذشت كه اى كاش به ديگران كمتر داده بودند تا چيزى مانده بود كه به آن فقير بدهند. آن گاه، بر حسب نقل، به همين مناسبت آيه نازل شد كه در مقام انفاق آنچنان گشادهدستى مكن كه هرچه را دارى، بدهى و اگر پس از آن فقيرى نزد تو آمد دستخالى باشى و نتوانى به او كمك كنى.
در هر صورت، اين يك وجه و يك معنا براى آيه مورد بحث و همچنين آيه «وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا» است كه برخى مفسران آن را ذكر كردهاند. بر اساس اين معنا آيه مشتمل بر دستورى اخلاقى، يا ارشادى به حكمى عقلى است مبنى بر اينكه در بذل و بخشش مالى انسان نه بايد زيادهروى كند و نه بخل بورزد، بلكه بايد مشى اعتدال را در پيش بگيرد. فلسفه اين اعتدال نيز آن است كه انسان اگر همه اموال خود را انفاق كند، به طورى كه هيچ در كَفَش نماند، ممكن است بعد از آن كسانى به او مراجعه كنند و نياز مبرم و ضرورى داشته باشند و آنگاه انسان آرزو كند كه اى كاش مقدارى از مالم را نگاه داشته بودم و در اين مورد كه ضرورىتر است صرف مىكردم. از اين رو، اعتدال در انفاق در واقع تدبيرى عقلايى و مقتضاى آيندهنگرى و در نظر گرفتن مصالح كلى است.