يكى از علل عمده ناتوانى ما از درك مصالح و مفاسد واقعى احكام اين است كه مصالح و مفاسد احكام، منحصر در مصالح و مفاسد دنيوى نيست؛ بلكه مصالح و مفاسد اخروى و معنوى را نيز شامل مىشود كه تأثير آنها در سرنوشت انسان به مراتب بيش از مصالح و مفاسد دنيوى است. به همين دليل هم هست كه خداى متعال به مصالح و مفاسد معنوى بيش از مصالح و مفاسد مادى عنايت و اهتمام دارد؛ چرا كه در مورد انسان اساساً ارزش اصلى به مصالح معنوى او مربوط مىشود و مصالح مادى جز در پرتو مصالح معنوى ارزشى ندارد. به عبارت ديگر، در نظام ارزشى اسلام، ارزش هيچ چيز معادل و هم سنگ ارزش كمال معنوى و روحى انسان ـ كه عبارت است از تقرب هر چه بيشتر به خداوند ـ نيست. ارزش كارها و فعاليتهاى انسان، به نقش آنها در تأمين مصالح اخروى او بستگى دارد؛ يعنى ارزش آنها ارزش مقيد و مشروط و مطلوبيت آنها «مطلوبيت بالغير» است.
بنابراين در ارزيابى و سنجش ارزش اعمال و رفتار انسان، قبل از هر چيز بايد مصالح و مفاسد اخروى و معنوى را منظور داشت و نبايد به مصالح و مفاسد دنيوى بسنده نمود و يا آنها را در اولويت قرار داد.
3. واژه جنگ يا جهاد، گرچه هم به زد و خورد ميان دو فرقه، و هم به نبرد ميان دو جامعه اطلاق مىشود، اما محور بحث ما در اين جا جنگ بين دو ملت و نبرد ميان دو جامعه است. هم چنين هر چند كه جهاد مظاهر و جلوههاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سياسى و نظامى دارد، ولى نظر ما در اين بحث صرفاً به جنگ نظامى است.
4. به هنگام تحليل و توجيه پديده «جنگ» و «جهاد» به مسأله اى برمىخوريم كه معمولاً در هر جنگى، كم و بيش، اتفاق مىافتد و آن،