حوادث و مسايل اجتماعى است. اسلام وقوع جنگ را جبرى و خارج از قلمرو اختيار انسانها نمىداند، بلكه معتقد است انسانها مىتوانند از وقوع جنگى جلوگيرى كنند و يا جنگى را كه شروع شده و اتفاق افتاده است، متوقف سازند. هم چنين اسلام انسانها را در برابر اين پديده مسؤول مىداند و كسانى را كه با انگيزههاى ظالمانه و براى تجاوز به حقوق ديگران آتش جنگى را بر مىافروزند، يا كسانى را كه در جنگى عدوانى و ظالمانه شركت مىكنند، و يا كسانى كه به دفاع از مظلومان برنمىخيزند و در پى احقاق حق آنان نمىروند تهديد مىكند كه در پيشگاه خداوند مسؤولند و مؤاخذه مىشوند. كوتاه سخن آن كه، هريك از طرفين جنگ، هم از اراده آزاد و اختيار برخوردار است و هم كارش ـ به تناسب اين كه انگيزه اش خوب باشد يا بد، مظلوم باشد يا ظالم، در طرف حق باشد يا باطل ـ داراى ارزش اخلاقى مثبت يا منفى خواهد بود.
دوم اين كه، مسأله قانون مندى، در هر موردى و به طور كلى، از ديد اسلام هدفدار و برخاسته از حكمت الهى است، نه به معناى صِرف، ارتباط كور و بى هدف ميان دو پديده طبيعى، كه مورد نظر ديگران است. قانون طبيعى، براى مثال، بيش از اين نمىگويد كه اكسيژن و هيدروژن در اوضاع و احوال خاصى و با نسبتى معيّن تركيب مىشوند و از تركيبشان آب فراهم مىآيد، يا آب در شرايط حرارتى خاصى تبديل به بخار مىشود و يا بخار آب در اوضاع و احوال و شرايط ويژه اى تقطير و مبدّل به آب مىگردد.
قانون طبيعى متضمّن اين معنا نيست كه از اين همه فعل و انفعالهاى گوناگون هدفى خاص مورد نظر هست يا نيست. اما در تفكر اسلامى در عين حال كه قوانين طبيعى انكار نمىشود، بر اين باور تأكيد