انسان را آزاد گذارده تا راه زندگى خود را در مسير صعود و كمال و يا در راه سقوط و هبوط برگزيند؛ لكن دامنه اين آزادى تا آن جا گسترده نيست كه بتواند غرض و هدف اصلى خداوند و حكمت او در آفرينش را پايمال كند. در اصل، دادن آزادى تكوينى به انسان براى اين بوده كه بتواند راه كمال انسانى خويش را بپويد؛ و در اين مسير اگر آزادى انسان سبب آن شود كه همه آدميان به جاى راه كمال، به سوى پستى و سقوط گرايش يابند و به كفر و شرك روى آورند، هدف آفرينش نقض خواهد شد. از اين رو حكمت الهى اقتضاى چنان آزادى بى حدّ و حصرى را ندارد كه در نهايت به تسلّط كامل مفسدان و تبهكاران بر جامعه بشرى بينجامد، به گونه اى كه اوضاع و احوال را يكسره زير سيطره خويش درآورند، راههاى حق و عدل را به كلى مسدود سازند و آيين راستين الهى را نابود كنند، تا آن جا كه ديگر هيچ كس نتواند در مسير حق و عدل حركت كند و راه را از چاه تشخيص دهد.
حكمت الهى تا آن جا اقتضاى آزادى دارد كه راه براى پيروان حق باز بماند. از اين رو هرگاه فساد در جامعه اى فراگير شود و مصلحان جامعه به ضعف كلى بيفتند و خوبان در پرتگاه نابودى قرار گيرند، خداى متعال با وسايلى، از سيطره كامل كفر و شرك بر جامعه و تسلط فراگير تبهكاران بر نيكوكاران پيش گيرى خواهد كرد تا زمين و زمان بيش از اين عرصه تاخت و تاز و بيدادگرى ستم كاران و عصيان گران نشود.
اكنون سؤال اصلى در اين جا اين است كه خداوند چگونه جنگ و فساد را در چارچوب حدود نام برده كنترل مىكند؟ پاسخ ما به اين سؤال اين است كه خداى متعال از سه راه اين كار را انجام مىدهد. وسيله جلوگيرى از اين گونه اوضاع اجتماعى، و كنترل جنگ و فساد، گاه عوامل فوق طبيعى ـ