مثبت است؛ و مگر ممكن است حادثه اى در جهان بدون اراده خدا تحقق پذيرد؟! البته بايد توجه داشت كه نتايج مفيد و مثبت جنگ و خيرات و بركات آن، اصالتاً و اولا، و شرور و مفاسد آن بالتّبع مورد اراده خداوند هستند. اين سخن بدان معنا است كه خداوند از روز نخست از طبيعت سفّاك و وصف فسادگرى و خون ريزى انسان آگاه بوده و مىدانسته كه اين موجود، زندگى اجتماعى را عرصه جنگ و بيداد خواهد كرد؛ اما به مقتضاى حكمت بالغه خويش، او را براى احراز مقام خلافت خود در روى زمين برگزيد و او را آزادى كامل داد تا با اختيار خويش، يا راه كمال پويد و از فرشتگان برتر شود، و يا با فساد و تبهكارى و عصيان، از چارپايان فروتر و پست تر گردد.
عوامل كنترل جنگ
سؤال ديگرى كه در اين جا مطرح مىشود و بايد به آن پاسخ گفت، به محدود بودن يا محدود نبودن آزادى انسان در خون ريزى و تباهى و جنگ مربوط مىشود.
آيا خداوند خواسته است كه جنگ و جدال انسان به هر جا كه برسد و هر نتيجه تلخى كه داشته باشد ـ حتى اگر موجب از بين رفتن همه انسانهاى صالح و برچيده شدن بساط حقّ و عدل باشد ـ هم چنان ادامه يابد؟ يا اين كه آزادى انسان و توان او را در فساد و خون ريزى، محدود به حدودى كرده و انسان قادر نيست از آن حدود تجاوز كند و وقتى به آن حدود مىرسد به گونه اى جلوى تبهكارى و سفّاكى او گرفته مىشود؟
در پاسخ بايد گفت: از قرآن كريم استفاده مىشود كه خداوند متعال