برخى دعاها مىخوانيم: يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ؛ اى كسى كه رحمتش بر غضب او پيشى گرفته است.
از اين عبارت مىتوان دريافت كه هدف خداى متعال در اصل بر اين تعلق گرفته كه مردم به رحمت خدا و خير و كمال برسند، اما براى تحقق اين هدف، در مواردى نيز به ناچار بايد غضب الهى جلوه گر شود. سرِّ اين مسأله نيز همان است كه به اجمال به آن اشاره كرديم. از يك سو خير و كمال انسانى بايد با تلاش و فعاليت اختيارى و آزادانه خود انسان حاصل آيد، و لازمه دست يابى به كمال انسانى اين است كه انسان مختار باشد. اما از سوى ديگر، انسان مختار گاهى نيز از اختيار خود سوءاستفاده مىكند، و سوءاستفاده از اختيار، غضب الهى را در پى خواهد داشت.
پس اختيار انسان در عين آن كه در استكمال او نقش تعيين كننده دارد، مستلزم يك سلسله شرور و مفاسد نيز هست. از سوى ديگر، به طور كلى عالم طبيعت عالم تضاد و تزاحم است و در كنار خيرها و نعمتهاى آن، بدىها و دردها و رنج هايى نيز وجود دارد. خداوند نيز به هنگام آفرينش، خود به اين نتايج فرعى و تبعى آگاهى كامل دارد. از اين رو مىتوان گفت كه شرور و مفاسدى كه لازمه اين جهان طبيعت هستند، بالتبع و به صورت فرعى ملحوظ و مقصود آفريننده جهان بوده اند و در طرح كلى خلقت جايگاه خاص خود را دارند؛ و منظور از اراده تبعى خداوند نسبت به جنگ و همه شرور ديگر همين است كه اينها گرچه شرّند، اما نعمتها و خيرهاى موجود در جهان طبيعت و ماده، آنها را ايجاب مىكند.
خلاصه اين كه، در مورد اين پرسش كه «آيا وقوع جنگ، در نظام تكوين، ملحوظ است و اراده خداوند به آن تعلق گرفته يا نه؟» پاسخ ما