رفتن به ميدان جنگ خوددارى كرده، به آمدن فرمان جنگ اعتراض نمودند!1
در هر حال، با گذشت زمان به تدريج بر عده مسلمانان افزوده شده و تشكل و سازمان پيدا كردند و امكانات مالى و نظامىشان بيشتر شد، تا هنگامى كه توان رزمى آنان به حد كفايت رسيد و قانون جهاد نازل شد و فرمان خداوند براى مقابله و جنگ با مشركان صادر گرديد.
البته بايد توجه داشت كه منظور از اين شرط اين نيست كه شمار مؤمنان بايد به اندازه شمار دشمنان برسد و يا از آنها بيشتر شود تا جنگ با كفار برايشان جايز يا واجب شود؛ چرا كه در اين جا غير از كمّيّت و تعداد، عوامل ديگرى نيز در تعادل و توازن و كم و زياد كردن قواى طرفين دخيل است كه نبايد آنها را از نظر دور داشت.
بسا ممكن است عده مؤمنان و نيروى انسانى آنان به مراتب كمتر از نيروى انسانى دشمن باشد اما با توجه به عوامل ديگر، اعم از عوامل مادى يا معنوى، توان رزمى آنها در مجموع بيش از دشمن باشد؛ هم چنان كه قرآن در يكى از آيات به اين حقيقت اشاره كرده، مىفرمايد:
كَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ؛2بسا گروهى اندك كه به اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدند.
از اين رو در عين آن كه مؤمنان بايد به كفايت نيروى رزمى خود از نظر