شرط نخست، به كمّيّت نيروى انسانى مربوط مىشود. مؤمنان بايد زمانى اقدام به جهاد كنند كه نيروى انسانى و سرباز تربيت شده و ورزيده به مقدار كافى و در حد كفايت در اختيار داشته باشند؛ چرا كه به هر حال، نيروى انسانى از نخستين و مهم ترين شرايط و اركان جهاد با دشمن محسوب مىشود. بنابراين مسلمانان در شرايطى بايد اقدام به جنگ كنند كه عده آنها زياد شده و به حد كافى رسيده باشد.
در آغاز بعثت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و در مكه، عده مسلمانان به اندازه اى نبود كه بتوانند با دشمنان خود نبرد كنند؛ از اين رو، مأمور به خوددارى از جنگ بودند. با اين وصف، چنان كه از آيه 77 سوره نساء استفاده مىشود، در اين شرايط كه تعداد مسلمانان كم بود و هنوز توان كافى براى جنگ با دشمن را نداشتند، كسانى بودند كه شور و حرارتى به سر داشتند و براى اقدام به جنگ عجله مىكردند. آنان نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان اعتراض داشتند كه چرا براى جنگ با دشمن اقدام نمىكنيد و چرا نبايد با مشركان بجنگيم؟
آرى، در چنين شرايطى كه فرمان خدا و رسولش به مسلمانان اين بود كه از برافروختن آتش جنگ خوددارى كنند و در عوض به خودسازى و خواندن نماز و دادن زكات به فقرا و مردم بى بضاعت بپردازند (كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ) اينان با برخوردهاى احساساتى خود شعار جنگ مىدادند و سعى داشتند آتش جنگ را شعلهور سازند. اما هنگامىكه زمينه جنگ فراهم شد و شرايط اجتماعى به پيامبر اسلام و مسلمانان اجازه اقدام به اين كار را مىداد ـ و از اين رو فرمان جنگ از سوى خداى متعال نازل شد ـ همين افراد كه قبلا شعار جنگ سر مىدادند، عقب نشستند و از