دليل دوم از مقدماتي تشکيل مييابد که در مبحث علت و معلول اثبات ميشود و شايد به همين جهت از ذکر آن در اين مبحث خودداري کردهاند. ولي نظر به اهميتي که دارد، مقدمات آن را به عنوان «اصل موضوع» ميآوريم تا در جاي خودش اثبات شود.
مقدمهٔ اول اين است که ميان موجودات رابطه عليت و معلوليت برقرار است و هيچ موجودي نيست که از سلسلهٔ علل و معلولات بيرون باشد. البته موجودي که در رأس سلسله واقع ميشود، فقط متصف به عليت ميگردد، و موجودي که در نهايت سلسله قرار ميگيرد، فقط متصف به معلوليت ميشود، ولي به هر حال هيچ موجودي نيست که رابطه عليت و معلوليت با موجود ديگري نداشته باشد، بهگونهاي که نه علت براي چيزي باشد و نه معلول براي چيزي.
مقدمهٔ دوم اين است که وجود عيني معلول، استقلالي از وجود علت هستيبخش به او ندارد و چنان نيست که هرکدام وجود مستقلي داشته باشند و بهوسيله يک رابطهاي که خارج از متن وجود آنهاست به يکديگر پيوند داده شوند، بلکه وجود معلول هيچگونه استقلالي در برابر علت ايجادکنندهاش ندارد. به تعبير ديگر عين ربط و تعلق و وابستگي به آن است نه اينکه امري مستقل و «داراي ارتباط» با آن باشد، چنانکه در رابطه اراده با نفس ملاحظه ميشود. اين مطلب از شريفترين مطالب فلسفي است که مرحوم صدرالمتألهين آن را اثبات فرموده و بهوسيله آن راهي بهسوي حل بسياري از معضلات فلسفي گشوده است و حقاً بايد آن را از والاترين و نفيسترين ثمرات فلسفه اسلامي بهشمار آورد.
از انضمام اين دو مقدمه نتيجه گرفته ميشود که وجود همه معلولات، نسبت به علل ايجادکننده و سرانجام نسبت به ذات مقدس الهي که افاضهکنندهٔ وجود به ماسواي خودش ميباشد، عين وابستگي و ربط است و همه مخلوقات، در واقع جلوههايي از وجود الهي