اسم الکتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) المؤلف : جناتی، محمد ابراهیم الجزء : 1 صفحة : 201
علماى حنفى ، مالكى ، شافعى و حنبلى گفتهاند : بايد صورت شسته شود و فرقى نمىكند كه اين شستن از بالا به پايين باشد يا از پايين به بالا و اينان نيز ادله اى را ذكر كردهاند . ج - شستن دستها در وضوء بعضى از فقهاى شيعه و اهل سنت بر اين عقيدهاند كه وجوب شستن دستها در وضوء از ظاهر آيه مباركه * ( « فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ . . » ) * استفاده مىشود . و چون سند قطعى است و دلالت ، ظهور است ، پس موردى براى اجتهاد وجود ندارد . بدين جهت فقهاى مذاهب اسلامى در اصل وجوب شستن دستها با هم هيچ اختلاف نظرى ندارند . اما در بقيهء خصوصيات آن كه به طور قطع قابل استفاده از ظاهر آيه نيست و موضع ، نياز به اجتهاد دارد ، نظر فقهاى مذاهب با هم يكسان نيست . برخى شستن آرنج را واجب دانسته و برخى آن را واجب ندانستهاند . علامه داود بن على ظاهرى اصفهانى ( 200 / 202 - 270 ) معروف به ابو سليمان پيشواى مذهب ظاهرى و نيز ابو الهذيل قيس بن سليم معروف به زفر ( 110 - 185 ) شستن آرنج را همراه دست لازم دانستهاند . منشأ پيدايش اين دو نظريهء ناموافق اين است كه گروهى كلمه « إلى » را در آيه به معناى « مع » گرفتهاند و گروهى آن را به معناى « غايت » دانستهاند . در فرض اول بايد آرنج با دست شسته شود و در فرض دوم ، شستن آرنج با دست لازم نيست ( اگر بر اين عقيده باشيم كه غايت داخل در مغيا نمىباشد . ) ابن رشد قرطبى اندلسى در كتاب بداية المجتهد ( ج 1 ، ص 11 ) مىگويد : « بعضى از اهل ظاهر و متأخرين از اصحاب مالك بن انس اصبحى و علامه محمد بن جرير طبرى ، پيشواى مذهب جريرى ، شستن آرنج را لازم ندانستهاند . . چون آنان از إلى معناى غايت را استفاده كردهاند و از نظر حكم حد را داخل در محدود ندانستهاند . كما اين كه در آيه ( 187 / بقره ) * ( « أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ . . » ) * و نيز آيه ( 280 بقره ) * ( « وَإِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ » ) * كلمه إلى به معناى غايت آمده است . و يا اين كه به طور كلى اينان از كلمهء يد در آيهء وضو ما دون مرفق و آرنج را فهميدهاند . » مذاهب معروف ، مانند : حنفى ، مالكى ، شافعى و حنبلى - بنا به نقل ابن رشد - قائل به
اسم الکتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) المؤلف : جناتی، محمد ابراهیم الجزء : 1 صفحة : 201