اسم الکتاب : شرح رسالة الطير المؤلف : ناشناخته الجزء : 1 صفحة : 84
منيع را ملطّفى و مليّنى و معدّلى و مبرّدى و محرّزى بايد به ضرورت و
اگر نباشد در آن هلاك شوند. پس اگر قوّت عاقله نفس را تلطيف نكند و عامله به عاقله
منفعل نگردد لا بد به شهوانى و غضبى و آنچه در او زائد منفعل شود و مقهور و هلاك و
از فايدت انسانيّت محروم و خواجه قوّت وهمى را به آتش افروزنده مانند كرد و انسان
را به حيوانات نارى چه انسان تا در اين عالم بود ازين قوّت مفارق نگردد و قوّت وهم
و خيال نفس را به غايت مانع و حاجب است از ادراك معقولات و با اين همه كه چنيناند
به ايشان احتياج تمام است.
چنانك در امور معاش به آتش حاجت است و چنانك نور آتش به وقت غيبت آتش
نافع است و چون نه در وقت احتياج باشد مضر آيد حكم وهم جائى بود كه صدق بود و جائى
كه كذب آنجا كه راست گويد چنان بود كه گويد يك جسم در يك حال در دو مكان نتواند
بود و آن چه دروغ گويد چنانك گويد هر چه موجود بود بايد كه بدان اشارت توان كرد و
يا گويد ز وراى عالم فضاى ممدود است بىنهايت سمادل به اعتماد تمام در آتش. خواجه
مىگويد قوّت وهمى را بوقوفى تمام و وثوقى معقول بكار دارد كه نفس محتاج او باشد و
باشد كه ازو مستغنى بود.
امّا رمز خفّاش؛ اين محسوسات را بروز ماننده كرد و عقلا كه به
محسوسات شناختن قناعت نكنند، و راى وى قوّتى طلب كنند كه بدان معقولات ادراك كنند
و دانند كه حسّ جوهر اشيا را خلوا عن المواد در نيابد. پس خفّاش منزل متوسط طلب
كند ميان نور و ظلمت و موحّد منزل متوسط طلبد ميان تعطيل و تشبيه. احكام محسوسات
بر ذات بارى تعالى نراند و نفى و تعطيل حقايق اعتقاد نكند، بل هر چه در معقولات
حجّت و برهان اقتضا كند آن را اثبات كند. و چون داند كه حسّ و وهم در حسّ و وهم
نيايد و خجل و جبن و شجاعت و رضا و سخط با آنك از علايق امور محسوس است در وهم و
حسّ نيايد، آنك مجرّد و منزّه بود از علايق اوهام و
اسم الکتاب : شرح رسالة الطير المؤلف : ناشناخته الجزء : 1 صفحة : 84