اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 95
مادّى نمىتواند بدون مادّه خود، صورتى را قبول كند يا منشأ اثرى
گردد. اگر قوّه عاقلهاى كه- بالفرض- حالّ در ماده است، بخواهد محلّ خود را ادراك
كند، بايد صورت محل، در آن حلول كند. حلول صورت محل در قوّه عاقله، جز از راه حلول
صورت آن در همان محل، ممكن نيست. به همين لحاظ است كه دو صورت در محلّ واحد، آن هم
با اعراض معيّن، حلول كرده است و اين، چيزى جز اجتماع مثلين نيست.
اگر مىگوييد: قوّه عاقله بدون مشاركت ماده، محل براى صورت محلّ خود
شده است، مجرّد است و اگر مىگوييد: با مشاركت ماده محل براى آن شده است، اجتماع
مثلين است.
3. به فرضى كه قوّه عاقله با مشاركت ماده، صورت محلّ خود را پذيرفته
باشد، باز هم اجتماع مثلين لازم نمىآيد؛ چرا كه قوّه عاقله تنها حالّ در مادّه
خويش است؛ ولى صورت محل، هم حالّ در محلّ است و هم حالّ در قوّه عاقله.
پاسخ اينكه همانگونه كه قوّه عاقله، حالّ در محلّ است، صورتى كه
مقارن با قوّه عاقله است، نيز حالّ در محلّ است؛ چرا كه حكم يكى از دو مقارن به
ديگرى سرايت مىكند.
4. اعراضى كه در جسم حلول كردهاند، مماثل يكديگرند. پس اجتماع
مثلين، بلكه امثال لازم مىآيد.
اين اشكال، بسيار ركيك است. مگر اعراضى كه در جسم حلول مىكنند،
مماثل يكديگرند؟ جسم واحد هم محل براى كم، هم محل براى كيف و هم اعراض ديگر است.
آيا اين اعراض، مماثلند؟
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 95