ماهيّت خارجى شىء و ماهيّت ذهنى آن، از نظر ماهيّت، هو هويّت و از
نظر وجود خارجى و وجود ذهنى مغايرت دارند.
ماهيّت ذهنى شىء، آنچه با خود دارد، همان ذات و ذاتيّات شىء است و
آنچه با خود ندارد، همان عوارضى است كه در حكمت مشّا، مشخّصات و در حكمت متعاليه،
أمارات تشخّص ناميده مىشوند. بيشتر از اين، نمىتوان ميان آنها فرق گذاشت.
اشكال وى بر مذاقّ كسانى خوشآيند است كه به سبب اشكالهاى متعدّد
وجود ذهنى و عدم توانايى حلّ و رفع آنها، به انكار يا قول به شبح يا اقوال ديگر
روى آوردهاند.
خود امام فخر رازى از كسانى است كه در باب وجود ذهنى دچار تذبذب شده،
گاهى به انكار روى آورده و قائل شده است به اينكه علم، يعنى اضافه عالم به معلوم [2] و گاهى همان نظريّه حكما را پذيرفته
است. [3]
2. به فرضى كه صورت معقول مساوى با صورت موجود در خارج باشد و اختلاف
موجود ذهنى و موجود خارجى، تنها به حسب وجود آنها باشد، باز هم در آنچه مورد بحث
ماست، اجتماع مثلين لازم نمىآيد؛ چرا كه يكى از آنها حالّ در قوّه عاقله و ديگرى
محلّ آن است؛ يعنى آنكه از پيش موجود بوده، محلّ است و اينكه با تعقّل موجود
شده، حالّ است. بنابراين، اجتماع مثلين در محلّ واحد، تحققّ نيافته است.
پاسخ اين اشكال از مقدّمه سوم روشن مىشود. در آن مقدّمه معلوم شد كه
شىء
[1] . شرح غرر الفرائد، (معروف به شرح منظومه سبزوارى)، ص 22.