اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 74
براى همين است كه قواى حسى، آلات خود را به هيچوجه ادراك نمىكنند؛
زيرا آلاتى به سوى آلات و ادراكهاى خود ندارند و اين در حالى است كه جز به وسيله
آلات خود، فعلى براى آنها نيست. [1]
قواى عقلى چنين نيستند؛ زيرا آنها هر چيزى را تعقّل مىكنند. [2]
شرح و تفسير
در جاى خود گفتهايم كه صورتها بر دو قسمند: قسم اوّل، صورتهايى
است كه قيام به جسم دارند؛ مانند صورتهاى جسمى و نوعى. قسم دوم، صورتهايىاند كه
قائم به ذات خويشند و قائم به اجسام و مواد اجسام نيستند؛ مانند نفوس. قسم اوّل،
چنانكه قوام به مادّه اجسام دارند، تأثير آنها نيز به وسيله ماده است. اينگونه
صورتها بدون مشاركت وضع، تأثير نمىبخشند. به همين علت، آتش كه سوزنده است، هر
چيزى را نمىسوزاند؛ بلكه جسمى سوختنى را مىسوزاند كه با آن، ملاقات كند و نسبت
به آتش در وضع معيّنى قرار گيرد و همينطور خورشيد، هر جايى و هر چيزى را به اشعّه
خود روشن نمىكند، بلكه چيزهايى را روشنى مىبخشد كه در مقابل آن قرار گيرند.
بسيارى از اجسام، تنها سطوحشان به وسيله نور خورشيد، روشن مىشود؛ ولى شيشه و آب،
نور و اشعّه را در خود نفوذ و عبور مىدهند و در و نشان نيز روشن مىشود. قسم دوم،
يعنى نفوس، در ذات خود مجرّد و در افعال خود، مادّى مىباشند. نفس مجرّد، از آنجا
كه تعلّق تدبيرى به جسم دارد، افعال خود را به وسيله آن جسم و در آن، انجام مىدهد
و اگر غير از اين بود، نفس هم مانند عقل، مجرّد تام
[1] . براى اينكه قواى حسى كار خود را به وسيله ابزارها انجام
مىدهند، نه خود را ادراك مىكنند و نه آلات و نه ادراكهاى خود را.
[2] . اما قواى عقلى هم خود را ادراك مىكنند و هم ادراكهاى خود
را و هم آلات خود را- مشروط به اينكه داراى آلت باشند- و اين، دليل بسيار روشنى
بر تجرّد قواى عقلى است و هدف اين فصل، بيان همين نكته است.
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 74