هرگاه آتش جهنم فرو نشيند، شعله تازهاى بر آن مىافزاييم.
همه اينها براى اين است كه ظرفيّت جسم و قواى جسمانى از نظر فعل و
انفعال و تأثير و تأثر، محدود است و از اين لحاظ، نمىتوان ميان اجسام، به بهانه
اختلاف نوعى و مانند آن، فرق گذاشت. جسم، جسم است، چه زمينى باشد، چه فلكى و چه
دنيوى باشد و چه اخروى و چه جمادى باشد يا نباتى و حيوانى.
چگونه رواست كه با چنين گفتوگوهايى تجرّد قوّه عاقله را خدشهدار
كرد؟
نقد دوم امام فخر رازى
او مىگويد: ما قبول نداريم كه قواى حسى پس از ادراك يك محسوس قوى و
نيرومند، از ادراك يك محسوس ضعيف، درمانده شود.
مگر نه قوّه خيال در همان حالىكه دريا و كوه و خورشيد را ادراك
مىكند، پشه و چيزهاى كوچك و ريز را هم ادراك مىكند؟
[2]
در پاسخ او بايد گفت: مثالهايى كه ذكر شده، به اختلافهاى كمّى
محسوسات مربوط است. اختلاف فيل و پشه، اختلاف كمّى است. چه مانعى دارد كه قوّه
خيال، هم فيل را ادراك كند هم پشه را؟
آنچه مورد بحث ماست، اختلاف محسوسها به شدّت و ضعف است، نه اختلاف
به كميّت. در حقيقت، امام فخر رازى اختلاف كمّى و كيفى را با يكديگر خلط كرده و
دچار مغالطه شده است. هر خوانندهاى كه از رمز مغالطه او غفلت كند، خود دچار
مغالطه مىشود.