اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 42
2. نخستين استدلال بر بقاى نفس
اكنون كه جايگاه والاى نفس را در قوس صعود، شناسايى كرديم و به عظمت
آن در نظام هستى پى برديم، جا دارد كه درباره بقاى آن پس از موت، به تأمّل
بپردازيم.
آيا نفس در وجود خود وابسته به بدن است يا وابسته به مبادى عاليهاى
كه وجود آنها ثابت و هميشگى است؟
نفس اگر همانند صور جسميّه و اعراض جسمانى منطبع در بدن باشد، حدوثا
و بقاء طفيل بدن است و هر روزى كه بدن از كار بيفتد، نفس هم معدوم مىشود؛ ولى اگر
با صور و اعراض جسمانى سنخيّت نداشته باشد، طفيل بدن نيست. نفس اگر منطبع در بدن
نباشد، در ذات خود مجرّد و قائم به خويشتن است نه به بدن. بنابراين، در بقاى خود
نيازى به بدن ندارد.
تنها تعلّقى كه نفس به بدن دارد، تعلّق تدبيرى است. تعلّق تدبيرى غير
از تعلّق حلولى و انطباعى است. در تعلّق حلولى و انطباعى، چيزى كه حال و منطبع
است، بدون محل، قابل بقا نيست. هرچند ممكن است محل، بدون حال و بدون منطبع باقى
بماند؛ ولى بقاى حال، بدون محل، ناممكن است. در تعلّق تدبيرى وجود مدبّر وابسته به
وجود متدبّر نيست؛ بلكه با عدم متدّبر، تنها چيزى كه منتفى مىشود، همان وصف مدبّر
بودن يا تعلّق تدبيرى است. در تعلّق حلولى، تنها حال است كه با منتفى شدن تعلّق
حلولى، منتفى مىشود. خواه محل، منتفى بشود يا منتفى نشود. ولى در تعلّق تدبيرى
تنها متدبّر است كه منتفى مىشود؛ ولى منتفى شدن يا نشدن مدبّر، به علت آن، بستگى
دارد. اگر علت، فناپذير است، معلول كه همان مدبّر است نيز فنا مىپذيرد و اگر علت،
فناناپذير است، معلول هم فناناپذير خواهد بود.
نفوس ناطقه به علل عاليه خويش وابستهاند، نه به بدنها. بنابراين،
همواره باقى و جاودانهاند. به همين جهت است كه شيخ الرئيس فرموده است:
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 42