اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 364
عالم طبيعت، فزونى داشته باشد، به فرضى كه چنين باشد، مشكل اصلى در
نظام آفرينش، انسان است. انسان گل سرسبد عالم طبيعت است و اگر نگوييم: بر همه
موجودات عالم آفرينش برترى دارد، دستكم اين است كه از بيشتر آنها برتر است؛ ولى
با يك نگاه روانشناسانه، روشن مىشود كه انسان داراى سه قوّه است: نطقيّه، غضبيّه
و شهويّه. بر قوّه نطقيّه كه ما به الامتياز انسان از حيوانات است- جهل غالب است.
انسان به جاى اينكه از قوّه نطقيّه خود استفاده كند و همواره بر مجهولها غالب
شود و بر علم و يقين خود بيفزايد، در جهل مركّب غوطهور مىشود و خود را به لجنزار
شهوت و غضب مىافكند.
چه بسيارند انسانهايى كه عقل را زيرپا مىگذارند و از خشم و شهوت
فرمان مىبرند و اما آنانى كه به حكمروايى عقل تن مىدهند و زندگى را بر پايه مهار
كردن شهوت و غضب، استوار مىسازند، كميابند. آرى، انسان واقعى، يعنى انسانى كه
خردمندانه زندگى كند و براى يك لحظه هم تن به اطاعت شهوت و غضب ندهد، بسيار نادر،
بلكه كيمياست.
دى شيخ گرد شهر همى گشت با چراغ
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند: يافت مىنشود جستهايم ما
گفت: آنكه يافت مىنشود آنم آرزوست
گويا ترم ز بلبل، اما ز جور خلق
مهرى است بر دهانم و افغانم آرزوست
جهل مركّب [1]، ضدّ يقين است و همچون يقين امر وجودى است و شخصى كه به اين بيمارى
مبتلاست، با اينكه مىداند كه نمىداند، درصدد از بين بردن نادانى خود