اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 343
سلسله طولى مقول به تشكيك است، بلكه نقصانها و فقدانها و اعدام نيز
مقول به تشكيك است و صادر اوّل تا آخرين مخلوق را- كه قوّه محض است- فراگرفته است.
كسى نمىپرسد كه چرا سلسله صوادر طولى و عرضى دستخوش فقدانها و
نقصانها و اعدام مىباشند؛ چراكه ويژگى معلوليّت، همين است. هر معلولى نسبت به
علت خود، كاستى دارد و اگر با علت خود مساوى باشد، هيچكدام بر ديگرى رجحان ندارد؛
بلكه هر كدام آنها مىتواند علت ديگرى باشد و اگر معلول، از نظر كمال وجودى برتر
از علت باشد، براى علت بودن، اولويّت و ارجحيّت دارد.
بنابراين، محال است كه معلول، از نظر كمال وجودى، مساوى علت يا برتر
از آن باشد. براى همين است كه پس از واجب الوجود، همه موجودات نسبت به علت خود،
نقصان دارند و همين است معناى شرّ غير مصطلح.
ب) معناى مصطلح
اين معنا، چندان فراگير نيست؛ بلكه تنها عالم ماده را شامل مىشود؛
چراكه شرّ مصطلح و مورد نزاع، عبارت است از: عدم ذات يا عدم كمال ذات و اين، تنها
در عالم ماده، ممكن است.
هر موجودى كه معدوم شود و هر موجودى كه كمالى از كمالات وجودى خود را
فاقد باشد، مشمول شرّ اصطلاحى است.
پرسشى كه ذهن فيلسوفان را مشغول كرده، اين است كه چرا موجودى از فيض
وجود محروم گردد و معدوم شود؟ چرا موجودى كه بايد واجد كمالى باشد، به آن كمال
نرسد يا اگر برسد، چرا كمال خود را به واسطه عوامل و اسباب مزاحم از دست بدهد؟ مرگ
براى موجود زنده چه توجيهى دارد؟ كورى، كرى و نقص اعضاى بدن چگونه قابل توجيه است؟
چرا موجود زنده و پويا در نيمه راه زندگى، دستخوش مرگ و فنا و نابودى مىشود و از
رسيدن به كمال مطلوب محروم مىماند؟
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 343