اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 223
نقص به كمال، محتاج يك عامل خارجى و به تعبير خواجه يك «مخرج» است،
تا او را از نقص خارج و به كمال برساند؛ زيرا:
ذات نايافته از هستى، بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
خشك ابرى كه بود ز آب تهى
نايد از وى صفت آبدهى
چيزىكه كمال ندارد، نمىتواند بخشنده كمال باشد. چه اينكه بخواهد
كمال را به خود ببخشد يا به غير ببخشد. فيلسوفان گفتهاند: «فاقد شىء، معطى شىء
نيست» و حق با آنهاست.
بنابراين، نگارنده با نظر خواجه و اينكه علم انفعالى نمىتواند
برخاسته از ذات عالم باشد، موافق است؛ وى معتقد است كه اشكالى بر شيخ الرئيس- از
اين جهت- وارد نيست؛ زيرا شيخ الرئيس خود در نمط سوم اين مطلب را بيان كرده و به
آن معتقد است. چگونه ممكن است حكيمى بزرگ و انديشورى سترگ، چون او از رأى و نظر
يقينى خود غافل شده يا از آن، برگشته باشد؛ بىآنكه درباره بازگشت خود چيزى
بگويد.
از توضيحات ما در صفحات پيش آشكار شد كه شيخ الرئيس نخواسته است
بگويد كه علم انفعالى برخاسته از ذات هم داريم؛ چرا كه چنين علمى، هم مستلزم تغيّر
فاعل و هم مستلزم احتياج است. او در مورد واجب الوجود تصريح كرده است كه علمش،
فعلى ذاتى است و از داشتن علم فعلى غيرذاتى و علم انفعالى- مطلقا- منزّه است.
به يقين نظر و رأى او درباره مفارقات محض يا عقول مجرّد نيز همين
است، هم به قرينه آنچه در نمط سوم گفته است و هم به قرينه لزوم تغيّر و احتياج كه
عقول هرچند بالاتر از خود نيازمندند؛ ولى از نياز به پايينتر از خود و نيز از
تغيّر، انفعال و كمالجويى، منزّه و مبرّايند.
بنابراين، اشكالى بر شيخ الرئيس وارد نيست.
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 223