اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 20
فصل پنجم
در فصل پنجم بخش اوّل، مىگويد: اگر قوّه عاقله منطبع در جسم بود، يا
هميشه آن را ادراك مىكرد يا هرگز آنرا ادراك نمىكرد و چون هر دو طرف تالى باطل
است، بلكه قوّه عاقله، گاهى بدن را ادراك مىكند و گاهى ادراك نمىكند، پس مقدّم
هم باطل است.
همه اين استدلالهاى چهارگانه، تنبيهى است.
فصل ششم
در فصل ششم بخش اوّل، دومين استدلال خود را بر بقاى نفس ناطقه، پس از
موت بدن اقامه كرده است. محور اين استدلال، اصل بودن نفس است. مقصود از اصل، بسيط
غير حالّ است. هرچيزى كه اصل است، فناناپذير است. چه مانند واجب الوجود، اصل
بالذات باشد و چه مانند عقول و نفوس، اصل بالغير باشند و البته واجب الوجود، اصل
الاصول است.
ارتباط اين بحث با عنوان نمط، واضح است؛ چرا كه اين نمط درباره
مجرّدات و نفس يكى از آنهاست.
گزارش تفصيلى بخش دوم
بخش دوم نمط هفتم، درباره «اتحاد عاقل و معقول» يا بهتر بگوييم: نفى
اتحاد عاقل و معقول است.
هرچند شيخ الرئيس در مسئله مبدأ و معاد به اثبات اتحاد عاقل و معقول
پرداخته است، ولى در اين نمط، آنرا به شدّت انكار كرده است.
به نظر خواجه، او مبدأ و معاد را بر مذاقّ مشّاييان و اشارات را بر
مذاقّ خودش
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 20