وجود به لحاظ ذهن (كه ماهيّت را لا به شرط اعتبار مىكند) عارض
ماهيّت و به لحاظ خارج، متّحد با ماهيّت است.
مقصود، همان تركيب اتحادى است. البته صدر المتألّهين نه تنها در
نظريّه تركيب اتحادى ماده و صورت، ملهم از صدر الدين دشتكى شيرازى است؛ بلكه در
نظريّه تركيب اتحادى وجود و ماهيّت نيز از وى الهام گرفته است؛ چرا كه او براى حلّ
مشكل اتّصاف ماهيّت به وجود، با اصالت بخشيدن به ماهيّت، از اتحاد ماهيّت با موجود
سخن گفته بود [2] و صدر المتألّهين، با قول به اصالت
وجود- كه پس از سپرى شدن دوران جوانى و پختگى عقل فلسفى و برخوردارى از نور هدايت
الهى به آن، رسيده بود- از اتحاد وجود با ماهيّت، سخن به ميان آورد.
اكنون جاى اين پرسش است كه چگونه مىتوان پذيرفت كه در تركيب حقيقى-
چه تركيب اتحادى و چه انضمامى- اتحاد اجزا با يكديگر اتحاد مجازى است؟
در تركيب غير حقيقى، اتحاد اجزا، اتحاد غير حقيقى يا مجازى است؛ چرا
كه اجزا با يكديگر كسر و انكسار و جذب و انجذابى ندارند و از پديد آوردن خاصيّتى
جديد كه مباين و مغاير ويژگىهاى پيشين باشد، قصور دارند. بنابراين، به حقيقت
اتحاد و يگانگى نرسيدهاند. اولاد آدم مىتوانند به لحاظ ايده و ايمان، وحدت
يابند؛ ولى
[2] . اشكال اتّصاف ماهيّت به وجود، به لحاظ قاعده فرعيّه است.
دوانى براى فرار از اشكال، فرعيّت را تبديل به استلزام و فخر رازى قائل به تخصيص
قاعده فرعيّه و دشتكى قائل به اتحاد ماهيّت با موجود شد. صدر المتألّهين با مماشات
با قوم، مسئله را از قاعده فرعيّه خارج دانست و چنين مطرح كرد كه اين از باب تخصّص
است نه تخصيص؛ ولى بنابر نظريّه اتحاد وجود و ماهيّت- كه نظريّه خود اوست- اصلا
ماهيّت، متصف به وجود نشده و مشكلى در ميان نيست (ر. ك: الشواهد الربوبيّه، تصحيح
سيّد جلال الدين آشتيانى، ص 11.)
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 183