responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد    الجزء : 1  صفحة : 157

اى برادر تو همين انديشه‌اى‌

مابقى تو استخوان و ريشه‌اى‌

گر گل است انديشه تو گلشنى‌

ور بود خارى تو هيمه گلخنى‌

[1] حكيم سبزوارى در شرح آن مى‌گويد:

اين، قول به اتحّاد عالم و معلوم است كه بسيارى از محقّقين حكما برآنند و مجملى از بيان، آن است كه معلوم، دواست: معلوم بالذات، چون صورت كلّيّه گل كه در عقل و صورت جزئيّه آن‌كه در خيال است و معلوم بالعرض كه گل طبيعى مادّى باشد و اين محقّقين نمى‌گويند كه روح با گل طبيعى اتحاد دارد، بلكه با معلوم بالذات از گل ...

نمى‌گويند: با ماهيّت و مفهوم آن اتحاد دارد، بلكه با وجود او، به اين معنا كه همه مفاهيم و ماهيّات حاصله در روح به وجود روح موجودند ... و نمى‌گويند: روح، تجافى از مقام شامخ لطيفه سرّيّه و خفويّه نموده بلكه بدون تجافى، وجود اينها ظهور اوست. [2]

و نيز مولوى مى‌گويد:

پس فزون از جان ما جان ملك‌

كو منزّه شد ز حسّ مشترك‌

وز ملك جان خداوندان دل‌

باشد افزون تو تحيّر را بهل‌

[3]

خداوند دل، انسان كامل است. دل او عرش مجيد است. انسان كامل بر فلك و ملك، فزونى دارد. انسان كامل، تقيّد ندارد؛ بلكه وحدتش وحدت حقّه ظلّيّه است. او ظلّ خداوند و مثل اعلاى اوست. موجودات ديگر همه منطوى در وجود اويند. او از قوّت جان برخوردار و جان جانان است.

خود جهان جان سراسر آگهى است‌

هركه بى‌جان است از دانش تهى است‌

چون خبرها هست بيرون زين نهاد

باشد اين جان‌ها در آن ميدان جماد

جان اوّل مظهر درگاه شد

جان جان خود مظهر اللّه شد


[1] . كلّيّات مثنوى، ج 2، ص 78.

[2] . اتحاد عاقل به معقول، ص 297- 298 (به نقل از: شرح مثنوى).

[3] . كلّيّات مثنوى، دفتر دوم، ص 196.

اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد    الجزء : 1  صفحة : 157
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست