اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 152
چند چيز باقى باشد و نيز با هم يك ماهيّت شوند و اينگونه اتحاد
تعقّل شدنى نيست؛ مثلا آبوهوا با هم متّحد شوند و يك ماهيّت گردند. در عين اينكه
آب، آب باشد، هوا هوا باشد و اين محال است، براى آنكه اگر ماهيّت ثالثى پيدا شود،
نه آب، آب است و نه هوا هواست و همه در ماهيّت سيم مستهلك شدهاند و اگر ماهيّت
ثالث پيدا نشود، اما آب بر هوا غالب شود و همه آب شوند، باز هوا فاسد شده و آب
گشته و اتحاد حاصل نشده و اگر هوا بر آب غالب شود، همچنين.
احتمال دويم در معناى اتحاد آن است كه موجودى با موجود ديگر پيوند
داده شود؛ مانند پيوند شكوفه درختى به نهال ديگر كه ميان آنها رابطه پديد آيد و
بعضى احكام و آثار نهال در شكوفه تازه پيوند زده جارى شود و اين نوع ربط شديد،
همچنان كه در مادّيات تصوّر مىشود در مجرّدات نيز تصوّر مىشود.
صدر المتألّهين سخن حكماى پيشين را كه قائل به اتحاد عاقل و معقول
بودند، بر احتمال دويم منطبق دانسته نه بر احتمال اوّل و دليلى كه ابو على سينا بر
ردّ اتحاد آورده، منطبق بر احتمال اوّل است.
و صدر المتألّهين فرمود: ناچار معناى مجرّد، بايد معقول باشد؛ مثلا
معناى حيوان كلى كه مجرّد است، معقول است و معقوليّت از لوازم ذات اوست و لوازم
ذات محال است نيازمند وجود چيزى خارج از ذات باشد؛ زيرا در اين صورت از لوازم
نخواهد بود؛ مانند شكستن كه از لوازم تبر نيست و بريدن از لوازم ارّه نيست؛ چون
نيازمند چوب است؛ اما تيز بودن از لوازم آنهاست چون حاجت به چيزى غير علت ندارد و
پس از دارا شدن صفت از ديگرى بىنياز است و حيوان كلّى كه معقول است، حاجت به غير
ندارد در معقوليّت و ناچار خود عاقل خود هست و هر صورتى خود عاقل خود باشد، با ذهن
انسان كه عاقل اوست، متّحد است. همچنين از اتحاد عقل انسان با عقل فعّال عجب
نبايد داشت؛ زيرا از پيوند معلول به علت و مسبّب به سبب و تابع به متبوع و پيوند
شكوفه به نهال، اتحاد در همهچيز لازم نمىآيد. پس واجب نيست وقتى عقل انسان با
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 152