خود را بيازماييد
1. شيخ الرئيس در مقام استنتاج از چهار فصل گذشته چه گفت؟
2. اصل يعنى چه؟ چه موجوداتى اصلند؟ آيا اصل الاصول هم داريم؟
3. فرق ميان تعلّق تدبيرى و تعلّق حلولى چيست؟ نفوس چگونه تعلّقى به بدن دارند؟
4. اشياى فسادپذير، چند چهره دارند؟ آيا بسيطند يا مركّب؟
5. چرا و چگونه شيخ الرئيس از اصل بودن نفس تنزّل كرد؟
6. چرا شيخ الرئيس در مقام تنزّل از اصل بودن نفس، تنها به مثال هيولا و صورت اكتفا كرده است؟
7. آيا اگر- مثلا- هيولاى نفس، اصل و باقى باشد، بقاى نفس كه مورد نظر شيخ الرئيس است، تأمين مىشود؟ چگونه؟
8. نفس باقى چگونه و به چه چيزهايى پس از موت، معذّب يا متنعّم مىشود؟
9. چرا با اينكه اعراض و صور، بسيطند، فساد مىپذيرند؟
10. چرا زوال بدن موجب زوال نفس نيست؟ اگر نفس به بقاى بدن باقى نيست، به چه چيز باقى است و چرا؟
11. فساد يك شىء به چه امورى وابسته است؟ هر سه امر مذكور در متن را توضيح دهيد.
12. آيا هرچه جنس و فصل دارد، صورت و ماده دارد؟
13. چه فرقى است ميان جنس، فصل، ماده و صورت؟
14. آيا ذات نفس حادث است يا نفسانيّت نفس؟
15. وجه اشتراك نفس با اعراض و صور در تعلّق حلولى است يا در تعلّق محض؟