اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 108
موجب اشتباه شود. ما به الاشتراك اعراض و صور، حلول است؛ ولى نفوس با
آنها در حلول، مشترك نيست، بلكه تنها در تعلّق، اشتراك دارند. تعلّق، اعم است از
تعلّق حلولى و تعلّق تدبيرى.
در حقيقت، مادّه بالمعنى الاعم، حامل قوّهاى است براى حلول صورت و
حلول عرض و تعلّق نفس. بدن با داشتن قوّه و استعداد به مرحلهاى مىرسد كه براى
تعلّق تدبيرى نفس آماده مىشود، نه اينكه نفس در آن حلول كند.
بدن به منزله مركب نفس است. اين مركب، زمانى مىتواند مركب بالفعل
باشد كه برخى از قواى آن به فعليّت برسد. همانطورى كه مركّب زمانى مىتواند مركّب
بالفعل باشد كه قواى آن به فعليّت برسد و حدوث فعليّت آن قوا، به معناى حدوث ذات
راكب نيست، بلكه به معناى حدوث و صف راكب بودن است و مستلزم اين نيست كه راكب در
مركب حادث شود، در اينجا هم بدن زمانى مىتواند براى نفس، مركب و وسيله تعلّق
تدبيرى باشد، كه برخى از قواى آن به فعليّت برسد. حدوث فعليّت اين قوا، به معناى
حدوث ذات نفس نيست، بلكه به معناى حدوث وصف نفسيّت نفس است و به همين لحاظ است كه
گفتهاند: نفس جسمانيّة الحدوث و روحانيّة البقاست؛ يعنى روحانيّت نفس نه حادث و
نه زايل است؛ بلكه نفسانيّت آن است كه با حدوث برخى از خواصّ بدن، حادث مىشود، آن
هم نه در خود بدن و نه به نحو حلول، بلكه به نحو تعلّق تدبيرى كه آن هم رمزى از
رموز و سرّى از اسرار است و به گونهاى است كه نه مىتوان گفت: نفس در بدن است نه
مىتوان گفت: خارج از بدن است.
در مقام تمثيل مىتوانيم بگوييم: صورتى كه در آيينه ديده مىشود، نه
داخل در آيينه است و نه خارج از آن. درباره خداوند هم نه مىتوانيم بگوييم: داخل
در جهان است و نه خارج از جهان. مثال صورت آيينه، تنها براى تقريب ذهن و گذر از
امور محسوس به غيرمحسوس است. وگرنه بايد درباره خداوند گفت:
اى برون از وهم و قال و قيل من
خاك بر فرق من و تمثيل من
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 108