responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح الإشارات و التنبيهات المؤلف : الرازي، فخر الدين    الجزء : 0  صفحة : 76

فاعلى است» ايراد مى‌گيرد كه چون قواى طبيعى فاقد ادراك و شعورند پس نمى‌توان براى آنها غايتى در نظر گرفت تا علّت فاعليّت آنها باشد، و بنابر اين فعل قواى طبيعى فاقد ادراك است. او مى‌گويد:

«اين سخن شما: علّت غائى با ماهيّت‌اش علّت به كار انداختن علّت فاعلى است؛ بر آن اشكال وارد است. زيرا شما براى افعال قواى طبيعى علّت غائى ثابت مى‌كنيد در حالى كه قواى طبيعى داراى فكر و شعور نيستند. پس نه مى‌توان گفت كه علّت غائى در ذهن آنها موجود است چرا كه آنها داراى ذهن و شعور نيستند. و نه مى‌توان گفت كه در خارج موجود است زيرا وجود خارجى علّت غايى معلول علّت فاعلى است. بنابر اين علّت غايى معدوم صرف است و معدوم صرف نمى‌تواند علّت امرى موجود باشد. پس چگونه علّت غائى با ماهيّت خود مى‌تواند علّت علّيّت فاعل باشد؟ و راه خلاصى از اين اشكال نيست مگر اينكه گفته شود براى افعال قواى طبيعى غايتى نيست. هر چند اين سخن برخلاف عقيده فلاسفه است» [1].

خواجه طوسى از اين اشكال جواب داده است كه قواى طبيعى هم بالقوّه داراى غايت‌اند و نسبت به اين غايت شعور هم دارند. سخن او چنين است:

«طبيعت تا بالذّات مقتضى چيزى- مثلا حصول در مكانى- نباشد، جسم را به سوى آن چيز حركت نمى‌دهد. بنابر اين بودن چنين اقتضائى براى قواى طبيعى أمر ثابتى است كه دلالت مى‌كند كه آن چيز براى قواى طبيعى قبل از آن كه بالفعل وجود پيدا كند بالقوّه وجود دارد، و قواى طبيعى به آن شعور هم دارند. و همان چيز علّت غائى براى فعل قواى طبيعى است» [2].

خود ابن سينا در طبيعيّات كتاب شفا به اين اشكال توجّه داشته و از آن پاسخ گفته است كه عدم فكر و شعور دليل بر انتفاء غايت نيست. زيرا شعور فقط از ميان آن افعالى كه مى‌توانند از فاعل صادر شوند فعلى را معين مى‌كند، نه آن كه فعل را داراى غايت كند. هر فعل طبيعى داراى غايتى مخصوص است كه به سوى آن پيش مى‌رود. گفتار او اين است:

«و چنين نيست كه اگر طبيعت فاقد فكر باشد از آن لازم آيد كه حكم شود به اينكه فاعل صادر از آن بى‌غايت است. زيرا اين فكر نيست كه فعل را غايت‌دار مى‌سازد، بلكه فكر براى تعيّن‌


[1] - همين كتاب؛ ص 343.

[2] - عبارت خواجه در شرح اشارات چنين است: «و الجواب أنّ الطّبيعة ما لم تقتض لذاتها شيئا كأين ما مثلا لا تحرّك الجسم إلى حصول ذلك الشّى‌ء. فكون ذلك الشّى‌ء مقتضاها أمر ثابت دالّ على وجود ذلك الشّى‌ء لها بالقوّة، و شعور ما لها به قبل وجوده بالفعل. فهو العلّة الغائيّة لفعلها.» (شرح اشارات، خواجه نصير الدّين؛ ج 3؛ ص 17).

اسم الکتاب : شرح الإشارات و التنبيهات المؤلف : الرازي، فخر الدين    الجزء : 0  صفحة : 76
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست