responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمة رساله اضحوية المؤلف : ابن سينا    الجزء : 1  صفحة : 143

گويند: «تو دوش بر ما مى‌خنديدى، ما امروز بر تو بخنديم.»- إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ‌ [1].

پس مثال حسرت فوت شدن نعمت بهشت و ديدار حق- تعالى- اين است؛ و اين جواهر مثال طاعتهاست؛ و اين تاريكى مثال دنياست؛ و كسانى كه جواهر طاعت برنداشتند و گفتند:

«در حال، رنج نقد چرا كشيم براى نعمت نسيه، كه در شك است» فردا فرياد مى‌كنند كه‌ «أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ ...» و چرا حسرت نخورند، كه فردا چندانى انواع سعادت و نعمت ايزد- تعالى- بر اهل معرفت و طاعت بريزاند كه همه نعمتهاى دنيا در مقابله يك ساعت آن نباشد؛ بلكه آخرتر كسى را كه از دوزخ به درآورند، چندان به وى دهند كه ده بار مثل اين دنيا بود. و اين مماثلت نه به مساحت و مقدار بود، بلكه در روح نعمت بود- و آن شادى و لذت است. چنانكه گويند: گوهرى مثل ده دينار است در قيمت و روح، نه در ماليت و وزن و مساحت.

آتش روحانى عظيمتر از آتش جسمانى است‌

اين سه نوع از آتش روحانى بشناختى. اكنون بدان كه اين آتش از آن عظيمتر باشد كه بر كالبد بود، كه كالبد را از درد آگاهى نبود تا اثرى به جان نرسد. پس درد از كالبد به جان رسد و بدان عظيم گردد. پس آتش و دردى كه از ميان جان بيرون آيد، لابد عظيمتر بود؛ و اين آتش از ميان جان برخيزد، از بيرون درنيايد.

و علت همه دردها از آن بود كه چيزى كه مقتضاى طبع بود، ضد وى بر وى مستولى شود.

و مقتضاى طبع كالبد آن است كه اين تركيب با وى بماند و اجزاى وى مجتمع باشد. و چون به جراحت از يكديگر جدا شود، ضد وى پديد آيد: دردمند شود. و جراحت يك جاى را از يك جاى ديگر جدا كند و آتش در ميان همه اجزا درشود و از يكديگر جدا كند [2]: پس از هر جزوى دردى ديگر يابد، بدين سبب درد آتش صعبتر بود.

پس آن چيز كه مقتضاى طبع دل بود، چون ضد وى متمكن شود، درد آن در ميان جان عظيمتر باشد. و مقتضاى طبع دل معرفت خداست و ديدار وى؛ و چون نابينايى- كه ضد آن‌ [3] بود-


[1] . (قرآن، 11/ 38)، اگر افسوس مى‌داريد از ما (- ما را ريشخند مى‌كنيد) ما هم افسوس مى‌داريم از شما چنانكه شما افسوس مى‌داريد از ما.

[2] . اثر جراحت و آتش را مى‌سنجد و نتيجه مى‌گيرد كه آتش با مقتضاى طبع كالبد مخالفت شديدترى دارد چون نه يك جزء كالبد را از جزئى ديگر بلكه همه اجزاى آن را از همديگر جدا مى‌كند.

[3] . خلاف مقتضاى طبع دل.

اسم الکتاب : ترجمة رساله اضحوية المؤلف : ابن سينا    الجزء : 1  صفحة : 143
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست