اسم الکتاب : مرزهاى اعجاز (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 182
مىدارند«از كوزه همان برون تراود كه در اوست!».
(1)-جا دارد كه از نويسنده،سؤال شود كه منظور از«الجواهر»كه با «الف و
لام»تعريف استعمال شده چيست؟آيا مقصود جواهرهاى معين و مشخص است؟آن
جواهرهاى معين كدامند؟و در لفظ قرينهاى كه حاكى از اين تعيين باشد نيست و
اگر منظور همهء جواهرهاى جهان است(بنابراين كه الف و لام را براى استغراق
بگيريم)در اين صورت دروغ شاخدارى را گفته است كه هرگز خدا چنين جواهراتى را
به كسى نداده و نخواهد داد.[1]
گذشته از اين،چه ارتباطى ميان اين دو جمله(ما به تو جواهر داديم،براى خدا
بلند نماز بگزار)و جملههاى بعدى كه مىگويد: «و لا تعتمد قول ساحر»:«از
قول جادوگر پيروى مكن»،وجود دارد؟!
تازه مقصود از ساحر و گفتار او كه نبايد به آن اعتماد كند چيست؟آيا منظور
ساحر مشخص و گفتار معينى از اوست؟پس چرا براى تعيين،قرينه نياورده است،و
اگر مقصود آن است كه به هيچ گفتارى از هيچ ساحرى اعتماد ننمايد يك چنين نهى
دليل معقول ندارد،زيرا دليل ندارد كه انسان به هيچ گفتارى از هيچ ساحرى
اعتماد ننمايد و لو مربوط به امور عادى بوده و گفتار او اطمينان بخش
[1].اگر
منظور جنس جواهر است كه به قليل و كثير صدق مىكند در اين صورت، استعمال
جمع بىجهت خواهد بود و بايد الف و لام بر سر مفرد وارد گردد.مترجم.
اسم الکتاب : مرزهاى اعجاز (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 182