اسم الکتاب : مرزهاى اعجاز (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 181
هم نموده است،آنجا مىگويد:
«انّا أعطيناك الجماهر،فصلّ لربّك و هاجر،انّ مبغضك رجل كافر».
«ما به تو گروه كثير داديم،براى خدا نماز بگزار و مهاجرت كن،دشمن تو شخص كافرى است».
(1)-او تصور كرده كه اگر دو كلام از نظر سجع با هم يكسان باشند اين دليل
است كه اين دو سخن از نظر بلاغت نيز مساوى و برابر هستند در صورتى كه چنين
نيست و ركن اصلى بلاغت آن است كه ارتباط و مناسبت جملهها با يكديگر كاملا
محفوظ باشد و جملههايى كه او براى معارضه با قرآن به هم بافته است فاقد
اين شرط هستند زيرا چه مناسبت و ارتباطى ميان دادن جواهر و امر به اقامهء
نماز آن هم با صداى بلند وجود دارد؟و اگر امر به اقامهء نماز براى اين است
كه شكرانهء نعمت مال(جواهر)را بجا آورد،سپاسگزارى نعمتهايى مانند عقل و
ايمان و زندگى كه به مراتب از نعمت مال بالاتر و بزرگترند، لازمتر و
مقدسترند.و شكرانهء اين دسته از نعمتها بايد موجب امر به نماز گردند نه
آن دسته كم ارزش!
آرى نويسندهء رساله با ساختن اين جمله،ناخود آگاه از يك حقيقت خبر داده است
و آن اين كه بزرگترين قبلهگاه و عالىترين هدف،براى مزدوران دستگاههاى
تبليغاتى مسيحى همان مال و ثروت است كه به سوى آن مىدوند و آن را بر تمام
مقاصد معنوى مقدم
اسم الکتاب : مرزهاى اعجاز (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 181