شايد درباره نماز، روزه، راستگويى، وفاى به عهد و ساير واجباتى كه
خداوند به آنها امر كرده است بحث كنيم، لكن تمام اينها اجزاء و مصاديق و تجلّيات و
نشانههاى ايمان هستند. حقيقت ايمان چيز ديگرى است. اگر ايمان ضعيف باشد، تمام
نشانهها و تجلّيات ايمان هم ضعيف خواهند بود. نماز با ايمان ضعيف بىروح خواهد
بود، ايمان ضعيف باعث سهل انگارى در امر نماز مىشود، و در آخر اين نماز در برابر
فحشا و منكرات بازدارنده نيست، اين نماز به بخشش و انفاق امر نمىكند.. واى بر
نمازگزارى كه در نمازش خشوع نباشد (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ*
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ)[1].
پس بجاى اينكه اين نماز براى نمازگزار رحمت باشد، براى او شرّ وبلا
است و نيز ساير عبادات كه تمام آنها ابزارى هستند براى هدايت انسان.
جامعه بيدار جامعهاى است كه ريشه و روح ايمان در آن پاك، طاهر، روشن
و حقيقى باشد. در واقع مظاهر ايمان دائماً مصاديق آن نيستند. به عنوان مثال جامعه
كوفه در زمان امام حسين عليه السلام نماز را به وقت مىخواندند، با اين وجود براى
به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام كه ريشه و حقيقت و جوهره اصلى نماز بودند
بر هم سبقت مىگرفتند.