اسم الکتاب : پيشوايان صديقين امام حسين(ع) تجلى حقيقت المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 156
فيه، ولولا ذلك كان أفضل شرفك و شرف آبائك تجشّم الرحلتين، رحلة
الشتاء والصيف، فوضعها اللَّه عنكم بنا منّةً عليكم، وقلت فيما قلت: لا تردنَّ هذه
الامّة في فتنةٍ. وإنّي لا أعلم لها فتنة أعظم من إمارتك عليها»
[1].
«آيا اين تو نبودى كه حجر و ياران او را كه عبادتگر و خاشع در برابر
خداوند بودند- كسانى كه بدعتها را وحشتناك مىشمردند و امر به معروف و نهى از منكر
مىكردند- كشتى؟
تو پس از آنكه ميثاقهاى محكم و پيمانهاى مؤكّد (در امان بودن) به
آنان دادى- به سبب گستاخى كه در برابر خدادارى و ناچيز شمارى پيمان الهى را-
ظالمانه و تجاوزگرانه آنان را كشتى؟ آيا اين تو نبودى كه عمرو بن حمق را- كه پرستش
خدا چهرهاش را فرسوده بود- كشتى؟
پس از آنكه آن چنان پيمانها (در امانش) دادى كه اگر آهوان آن را
درمىيافتند از فراز كوهها به زير مىآمدند؟
آيا تو نبودى كه در اسلام ادّعاى زياد بن ابيه را كردى و آن را فرزند
ابوسفيان پنداشتى؟ با اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله حكم فرمود كه: فرزند از
آن شوهر و براى زناكار، سنگسار است. سپس او را بر مسلمانان چيره ساختى كه آنان را
مىكشت و دست و پاى آنان را در خلاف جهت يكديگر قطع مىكرد و آنان را بر شاخههاى
درخت خرما به دار مىآويخت، سبحان اللَّه- اى معاويه-! گويا تو از اين امّت نيستى
وآنان از تو نيستند! آيا تو نبودى كه حضرمى را كشتى؟ كسى كه زياد بن ابيه به تو
نوشت او بر دين
[1] - فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ترجمه على مؤيّدى،
ص 286- 287، پاورقى.
اسم الکتاب : پيشوايان صديقين امام حسين(ع) تجلى حقيقت المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 156