اسم الکتاب : زندگانى حضرت امام حسن عسكرى(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 14
و فرماندهان و دبيران و داوران و فقيهان و ديگر مردمان تحقيق نكردم
جز آنكه او را در نزد آنان در غايت شكوه و ابهّت و جايگاهى والا و گفتار نكو يافتم
و ديدم كه وى را بر خاندان و مشايخش و ديگران مقدّم مىشمارند و دشمن و دوست از او
تمجيد مىكنند. [1]
شاكرى يكى از كسانى كه ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصيف وى چنين
گفته است: «استاد من (امام عسكرى عليه السلام) مرد علوى صالحى بود كه هرگز نظيرش
را نديدم، روزهاى دو شنبه و پنج شنبه در سامره به دار الخلافه مىرفت، در روز
نوبه، عدّه بسيارى گرد مىآمدند و كوچه از اسب و استر و الاغ و هياهوى تماشاچيان
پر مىشد و راه آمد و شد بند مىآمد، وقتى كه او مىرسيد هياهوى مردم آرام مىشد و
چهار پايان كنار مىرفتند و راه باز مىشد به طورى كه لازم نبود جلوى حيوانات را
بگيرند. سپس او داخل مىشد و در جايگاهى كه برايش آماده كرده بودند، مىنشست و چون
عزم خروج مىكرد و دربانان فرياد مىزدند: «چهار پاى ابو محمّد را بياوريد. سرو
صداى مردم و حيوانات فرو مىنشست و به كنارى مىرفتند تا آن حضرت سوار مىشد و
مىرفت».
شاكرى در توصيف امام مىافزايد: «در محراب مىنشست و سجده مىكرد در
حالى كه من پيوسته مىخوابيدم و بيدار مىشدم و مىخوابيدم در حالى كه او در سجده
بود، كم خوراك بود. برايش انجير و انگور و هلو و چيزهايى شبيه اينها مىآوردند و
او يكى دو دانه از آنها مىخورد