responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 35

زيرا مى‌دانستند كه على بن ابيطالب به درد چشم مبتلاست. امّا فردا پيامبر صدا زد: على كجاست؟ على عليه السلام آمد درحالى كه چشمانش را از شدّت درد بسته بود. پيامبر برچشمانش دست كشيد و خداوند درد آنها را برطرف كرد. على در حالى كه پرچم را بر دوش مى‌كشيد، عازم ميدان نبرد شد و با طلايه‌داران سپاه يهود جنگيد و پهلوان نام‌آور آنان به نام مرحب را با ضربه‌اى صاعقه‌وار از پاى درآورد. شمشير آن‌حضرت، كلاهخود مرحب را شكافت و تا دندانهايش فرو رفت. يهود با ديدن اين صحنه پشت به ميدان جنگ كردند و شكست خورده به سوى دژهايى كه امام على آنها را فتح كرده بود، گريختند. على همچنين درِ بزرگ خيبر را از جاى كند و آن را سپر خود كرد. اين يكى از نشانه‌هاى پيروزى الهى بود كه به دست امير مؤمنان على عليه السلام تجلّى يافت.

پس از بازگشت مسلمانان به مدينه و زيرپا نهادن مفاد صلحنامه حديبيه از سوى قريش، كه على عليه السلام آن را به دست خود نوشته بود، پيامبر خود را آماده فتح مكّه كرد. پيامبر درنظر داشت به ناگهان و بى‌خبر به مكّه حمله ببرد. امّا يكى از سُست عنصرانى كه به رايگان براى قريش جاسوسى مى‌كرد نامه‌اى به آنان نگاشت و ايشان را از قصد پيامبر آگاه كرد. وى اين نامه را به همسرش سپرد تا آن را به مكّه برساند. جبرئيل، پيامبر خدا را از اين ماجرا باخبر ساخت و آن‌حضرت هم على و زبير را به تعقيب آن زن فرستاد.

چون على و زبير به آن زن رسيدند، او را از ادامه حركت بازداشتند

اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 35
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست