اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 138
پروردگارم با ارزش نيست.
عبيداللَّه بن عمر يكى از همسنگران معاويه به صراحت از پيش زمينههاى
وقوع اين جنگ سخن مىگويد. هنگامى كه وى در ميدان جنگ با امام حسن مجتبى عليه
السلام رو به رو مىشود، مىگويد:
پدر تو در آغاز و انجام با قريش مبارزه كرد و قريشيان اينك او را
دشمن دارند پس آيا تو مىتوانى او را از خلافت خلع كنى تا ما خودت را خليفه قرار
دهيم.
اين عبارت بخوبى از حسدها و كينههاى جاهلى كه در سينه قريشيان موج
مىزد، پرده برمىدارد. اين سخنان از دهان كسانى بيرون مىآيد كه خود رهبرى لشكر
شام را بر عهده دارند.
ولى امام حسن با شدّت تمام پيشنهاد او را رد مىكند و مىفرمايد:
«گويى امروز يا فردا تو را مىبينم كه از پاى در آمدهاى. بدان كه
شيطان كردارت را براى تو آراست و فريبت داد تا آنجا كه عدّهاى تو را با اميدهاى
دروغين بدين ميدان كشاندند. كار تو به زنان شامى نمايان شود وبه زودى خداوند تورا
از پاى درآورد و تورا مىكشد و بهزمين مىافكند».
مبارزه عمّار بن ياسر
عمّار بن ياسر برخاست و در ميان سپاهيان سخنرانى كرد و آنان را به
يورش عليه معاويه تشويق كرد و از ماهيّت حقيقى اين جنگ و پيش زمينههاى آن نقاب
برگرفت و گفت:
اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 138