responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 867

بالا زدم شمشيرى يافتم كه غلاف نداشت. من نيز كيسه‌ها و شمشير را برداشته براى متوكّل بردم. چون متوكّل به مهر مادرش بر روى كيسه‌ها نگريست، كسى را در پى او (مادرش) فرستاد مادرش نزد او آمد. متوكّل در باره آن كيسه‌ها از مادرش پرسيد، كه برخى خادمان خاص به من گزارش دادند. مادر متوكّل به وى پاسخ داده بود: كه من به هنگام بيمارى تو نذر كردم كه اگر بهبود يابى ده هزار دينار براى آن حضرت ببرم و اين دينارها همان است و اين مهر توست بر اين كيسه‌ها كه امام آنها را حتّى بازهم نكرده است!!

متوكّل كيسه آخر را گشود، در آن چهار صد دينار بود. آنگاه دستور داد كه آن كيسه را پيش كيسه‌هاى ديگر ببرند و به من گفت: اين كيسه‌ها با دينارهايى كه در آنهاست بعلاوه اين شمشير را به امام هادى باز گردان.

من كيسه‌ها و شمشير را دو باره باز گرداندم. از او خجالت مى‌كشيدم از اين رو به وى عرض كردم: سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شوم امّا چه كنم كه مأمور بودم. امام فرمود: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ‌ [1].

در واقع شيعيان براى امام اموالى مى‌بردند، امّا شيوه‌هاى مخفيانه را بخوبى به كار مى‌بستند. آنان با بر خوردارى از عناصر نفوذى خود در كاخ عبّاسى، از مواقع خطر بخوبى آگاهى مى‌يافتند و مى‌توانستند بموقع خود را از افتادن در خطرها به دور نگه دارند. حديث زير گوشه‌اى از اين تدبيرها را براى ما آشكار مى‌سازد:

منصورى از عموى پدرش روايت مى‌كند كه گفت: روزى نزد متوكّل رفتم. او مشغول باده نوشى بود و مرا نيز به باده فرا خواند. گفتم: سرورم! هرگز شراب‌


[1] - بحارالانوار، ج 50، ص 199- 200.

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 867
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست