responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 825

و روى صورتم گذاردم. آن‌حضرت مرا با دست خويش نشاند. به خاطر حيرت و دهشتى كه بر من راه يافته بود، دست او را گرفتم و آن‌حضرت هم دست خويش را در دست من نهاده بود و چون آرام يافتم دستش را رها كردم.

در ايّام حج براى بزرگداشت آن‌حضرت، مجلسى ترتيب دادند. در اين مجلس گروه بسيارى از فقهاى مصر و عراق و حجاز حضور يافتند. با اين وجود آن‌حضرت با دو جامه و عمامه‌اى كه دو سويش رها بود و يك جفت نعلين در ميان آن جمع پُر شكوه ظاهر شد.

از ابو هاشم روايت كرده‌اند كه گفت: امام جواد يك بار 300 دينار به من داد و فرمود كه آن را براى يكى از پسر عموهايش ببرم و گفت: بدان كه او به تو خواهد گفت مرا به كسى راهنمايى كن تا با اين پولها از او متاعى بخرم. در اين صورت تو او را راهنمايى كن.

ابو هاشم گفت: من دينارها را نزد پسر عموى امام بردم و او به من گفت: اى ابو هاشم مرا به سوداگرى كه با اين پولها متاعى بخرم، راهنمايى كن. من نيز اطاعت كردم. [1]

از ابن حديد، يكى از ياران آن امام روايت شده است كه گفت: همراه با جمعى به سفر حج رفتيم، در ميان راه، راهزنان به ما حمله كردند. چون به مدينه داخل شدم، در راه با امام جواد برخورد كردم. آنگاه با ايشان به خانه‌اش رفته او را از حادثه‌اى كه روى داده بود مطّلع كردم. او فرمود: جامه‌اى به من دهند و دينارهايى نيز داد و گفت: اين دينارها را به اندازه آنچه كه از همراهانت برده‌اند، ميان آنها تقسيم كن.

ابن حديد گويد: دينارها را ميان همراهان تقسيم كردم، درست به اندازه‌


[1] - بحار الانوار، ج 50، ص 41.

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 825
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست