responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 824

عرش بيم مدار كه فقيرت كند.

روايت شده كه بار جنس بزازى آن‌حضرت را كه قيمتى هم بود مى‌آورند. امّا در بين راه آن را دزديدند. كسى كه اين بار را مى‌آورد اين ماجرا را بانامه به اطلاع امام رساند. آن‌حضرت در پاسخ نامه او به خطّ خويش نوشت: جانها و اموال ما از مواهب گواراى خداست و عاريه‌هايى است كه به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتى كه از آنها استفاده شود، موجب سُرور و شادكامى است و آنچه كه از آنها گرفته شود اجر و پاداش در پى دارد. پس هر كس كه بى تابى‌اش بر صبرش چيره شود، اجرش تباه مى‌گردد و ما از اين امر به خدا پناه ميبريم. [1]

يكى از ياران امام عليه السلام كه به آن‌حضرت بدهكار بود نزد وى آمد و عرض كرد:

فدايت شوم! مرا در مورد آن ده هزار درهم حلال كن كه انفاقش كردم. امام به او فرمود: تو را حلال كردم ... [2]

ب- پارسا و پرهيزكار

يكى از راويان نقل مى‌كند كه در روزگار زندگى امام جواد حج گزاردم و به سوى او در مدينه رفتم و داخل خانه شدم، ناگهان امام عليه السلام را ديدم كه بر سكّويى ايستاده و جايى را كه بر آن مى‌نشيند فرش نكرده‌اند. غلامى با سجاده آمد و آن را براى امام پهن كرد و آن‌حضرت روى آن نشست. چون به او نگريستم هيبت زده و مدهوش شدم و خواستم از غير پلكان به طرف سكّو بالا بروم كه امام به جايگاه پلكان اشاره فرمود. بالا رفتم و سلام دادم و آن‌حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه دستش را به سوى من دراز كرد. دست او را گرفتم و بوسيدم‌


[1] - تحف العقول، ص 339.

[2] - بحار الانوار، ج 50، ص 105.

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 824
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست