responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 793

در طول اين مدّت مورد احترام خاصّ و عام و پناهگاه غريبه‌ها ونزديكان بود.

مردم مسائل مشكل و دشوار خود را از آن‌حضرت مى‌پرسيدند و او در كوتاه‌ترين زمان، مشكلات آنها را حل مى‌كرد.

يكى از راويان گويد: زمانى كه امام رضا از دنيا رفت، به حج رفتيم و بر امام جواد وارد شديم. شيعيان از هر شهر و ديارى آمده بودند تا امام را ببينند. در اين هنگام، عبداللَّه بن موسى كه پير مردى دانا و فاضل بود، در حالى كه جامه‌اى خشن در برداشت و نشان سجده روى پيشانى‌اش نقش بسته بود داخل شد و نشست.

ابو جعفر عليه السلام از اتاق بيرون رفت. آن‌حضرت جامه و ردايى از كتان در بر و نعلينى سپيد بافته شده از برگ درخت خرما در پا داشت. عبداللَّه، عموى امام از جاى برخاست و به پيشواز آن‌حضرت رفت، پيشانى‌اش را بوسيد. شيعيان نيز از جاى خود برخاستند. امام جواد بر كرسى نشست و مردم كه از خردسالى آن‌حضرت به شگفت افتاده بودند، به يكديگر مى‌نگريستند.

مردى از حاضران جلو آمد و از عموى آن‌حضرت پرسيد: خداوند حال تو را اصلاح كند! چه مى‌گويى در باره مردى كه با چهارپايى مباشرت كرده است؟

عبداللَّه پاسخ داد: دست او را قطع و بروى حد جارى مى‌كنند.

امام از شنيدن اين پاسخ در خشم شد و فرمود: عمو! از خدا بترس، از خدا بترس! كار بس دشوارى است كه در روز قيامت به خاطر فتوا در باره امورى كه از آنها نا آگاه بوده‌اى در پيشگاه خداى عزّ و جل بايستى.

عمويش گفت: سرورم! مگر پدرت چنين نفرموده بود؟ امام پاسخ داد: از پدرم در باره مردى كه قبر زنى را نبش و با او زنا كرده بود سؤال شد و او پاسخ فرمود: به خاطر آنكه قبر را نبش كرده دستش را قطع مى‌كنند و بر او حد زنا جارى مى‌كنند. زيرا احترام مرده همچون احترام زنده است. عبداللَّه گفت:

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 793
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست