responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 619

و ديدم كه ابو جعفر منصور با پا و سر برهنه و در حالى كه دندانهايش به هم مى‌خورد و زانوانش مى‌لرزيد در برابر جعفر بن محمّد قدم مى‌زد. او يك لحظه سرخ و لحظه‌اى ديگر زرد مى‌شد. بازوى ابو عبداللَّه را گرفته بر تخت حكومتش بنشاند وخود همچون بنده‌اى در برابر آقايش، فراروى آن حضرت نشست وگفت:

اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله چرا در اين ساعت بدين جاى آمدى؟

امام فرمود: من براى اطاعت از خدا و پيامبرش و اميرالمؤمنين كه سرافرازى‌اش مستدام باد، به نزد تو آمدم.

منصور گفت: من تو را فرانخوانده بودم و فرستاده اشتباه كرده است.

آنگاه گفت: هر حاجتى دارى بگو؟

آن‌حضرت پاسخ داد: من از تو مى‌خواهم كه مرا بى جهت فرانخوانى.

منصور گفت: هر چه خواهى تو را باد.

آنگاه آن‌حضرت به سرعت بازگشت و خداى را بسيار سپاسگزارى كرد.

منصور لحاف و پوستين خواست و خوابيد و تا نيمه شب از خواب بيدار نشد. چون بيدار شد من در آن هنگام بر بالين او بودم. منصور گفت: بيرون نرو تا قضاى نمازم را كه از من فوت شده به جاى آورم كه مى‌خواهم سخنى با تو بگويم. چون قضاى نمازش را به جاى آورد به من روى كرد و از حوادث ترسناكى كه به هنگام آمدن امام صادق عليه السلام برايش رخ داده بود، سخن گفت همين حوادث موجب شده بود كه منصور از كشتن امام صادق دست باز دارد و آن‌حضرت را مورد تعظيم و احسان قرار دهد.

محمّد مى‌گويد: به منصور گفتم: اى اميرالمؤمنين اين امرى شگفت نيست، زيرا ابو عبداللَّه وارث علم پيامبر صلى الله عليه و آله است. جدّ او اميرالمؤمنين على عليه السلام است و اسما و ديگر دعاهايى پيش اوست كه اگر بر شب بخواندشان درخشان خواهد شد و اگر بر روز بخواندشان ديگر تيره و تاريك نخواهد شد و اگر

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 619
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست