responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 213

يكى از پزشكان كوفه موسوم به اثير بن عمر بن هانى بر بالين امام حاضر شد و پس از معاينه به آن‌حضرت گفت: اى اميرمؤمنان! وصيّت كن كه دشمن خدا ضربتش را تا مغزت رسانيده است.

اصبغ بن نباته نقل مى‌كند: خدمت اميرمؤمنان رسيدم. او تكيه داده و بر سرش دستار زردى پيچيده بود. لكّه‌هاى خون از دستار به بيرون نفوذ كرده بود چهره آن‌حضرت به زردى مى‌زد به گونه‌اى كه معلوم نبود سيماى آن‌حضرت زردتر است يا عمامه‌اش؟ پس خم شدم و او را بوسيدم و گريستم. امام به من فرمود: اصبغ! گريه مكن كه جزاى اين به خدا بهشت است.

عرض كردم: فدايت شوم من نيك مى‌دانم كه تو به بهشت خواهى رفت امّا از اين كه تو را از دست مى‌دهم، مى‌گريم. [1]

ام كلثوم نيز پس از آن كه خبر مرگ امام را از زبان خود آن‌حضرت شنيد، گريست. پس امام به او فرمود:

«ام‌كلثوم مرا ميازار! اى‌كاش آنچه‌را كه من مى‌بينم تو هم‌مى‌ديدى. فرشتگان هفت آسمان را مى‌بينم كه پشت يكديگر صف كشيده‌اند و پيامبران مى‌گويند: اى على بيا! آنچه پيش روى توست بسى بهتر از حالى است كه تو در آنى». [2]

امام سه روز پس از اين ضربه زنده ماند امّا حالش روز به روز بدتر مى‌شد. تا آن كه شب بيست و يكم فرا رسيد. آن‌حضرت به امام حسن عليه السلام وصيّت كرد و به ديگر فرزندش امام حسين عليه السلام آخرين وصاياى خود را گفت آنگاه با خانواده خود وداع كرد و با اطمينان و آرامش فرشتگان پروردگارش را استقبال كرد و روح پاك آن‌حضرت از كالبدش بيرون رفت.

با شهادت امام فرياد و شيون دختران و زنان آن‌حضرت بالا گرفت و كوفيان دانستند كه اميرمؤمنان در گذشته است.


[1] - في رحاب أئمّة اهل البيت، ج 2، ص 255.

[2] - في رحاب أئمّة اهل البيت، ج 2، ص 255.

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 213
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست