اسم الکتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 130
اين فلسفه معتقد مىباشد كه اصل همه پديدهها» همان واحد است و رنگ
«الهى» دارد و آن در كمال و تعالى خود خير مطلق است، ليكن همين دربردارنده گرايش
(انگيزش) به سوى آفرينشگرى، فيض و پرتو افكنىِ خود بخودىِ پيوسته و در نتيجه تكرار
شدن در ارواح جزئى به گونهاى بدون حدّ و مرز دارد، اين ارواح جزئى همان پديدههاى
جهان هستند كه هر يك از آنها دربردارنده بخشى از اين وجود واحد و هستى مطلق هستند
و از همين رو ارزش اساسى در بازگشت اين اجزاء (پديدهها و موجودات) به آن كلّ جلوه
مىيابد. [1]
«و در نتيجه، شر دورى از آن «اله» اصل است، و ناگوارتر از آن
فروبستگى درون اين «پايانه» و اين انحطاط و تن در دادن به اين دوست، و شيوه رهايى
از آن مسير «تحوّلى معكوس» [با قوس صعود] مىباشد كه همان بازگشت تدريجى روح به
سوى «اله» است تا از نو در آن مستغرق گردد. اين همان چيزى است كه از آن، مراحل
گوناگون زندگىاخلاقى ناشى مىشود وآن نخست پرداختن بهفضائل پيش پا افتادهاى
(مثل پاكدامنى، دادگرى و ...) است كه «روح» را با آزاد كردنش از پيوندهاى مادّى
پاك مىگرداند، از آن پس زندگىِ همراه با ژرف انديشى است، يعنى با «چشم درون» در
ذات درپى درك حضور الهى بودن، اين كاوش و جستجو بيش از آنكه برخاسته از «وحيى عقلانى»
باشد برخاسته از «وحيى جمالى» است، زيرا «جمال» از نگاه افلوطين بازتابى زمينى
براى بارورى پويا ومرزناپذير خير است كه از راه مادّه بر «نظام» يعنى «يگانه» اى
ره مىنمايد كه «جمال» از آن برون مىآيد و سرانجام به وجد مىرسيم، زيرا اين
مرحله چيزى جز آماده كردن زندگى الهى نيست. [2]»
به رغم نبودن ارزشهاى حياتى روشن براى اين مكتب، ولى بدون ترديد بر
ديگر مكاتب فلسفى و دقيقاً تصوّف كه در مكتب افلوطين توجيه مناسبى براى انديشههاى
خود مىيابد پرتو افشانده است، و اگرچه تصوّف (تحقير دنيا و رويگردانى از آن) در
بيش از يك مكتب فلسفى همچون مكتب كلبىها كه زهد را توجيه مىكرد،