responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 83

ابن سكيت گفت: به خدا اين همان پاسخ مطلوب است‌ [1]. پس آدمى هرگاه به عقل خود روى آورَد اين عقل، او را به خير فرمان مى‌دهد و از شر، بازش مى‌دارد، پاكيها را براى او روا و پستيها را براى او ناروا مى‌گرداند. در اين جا عاقل در مى‌يابد كه نور قرآن، نور موجود خود را شكل مى‌دهد و بدين سان آدمى اعتراف مى‌كند كه عقل از سوى خداوند سبحان است و قرآن نيز از سوى پروردگار عزّوجلّ.

امّا هنگامى كه آدمى نور عقل را از كف بنهد و در پى اوهام سرگشتگى و غرور، روان گردد ديگر حجّتى را در اختيار ندارد و ديگر خاموشى خواهد بود كه قادر به درك امور خويش نيست. اين ابن ابى العوجاء- لعنة اللَّه- است كه زنديق زيست و زنديق مُرد؛ مردى كه بردلش مُهر خورده بود. او به خدمت امام صادق عليه السلام مى‌رسيد و با ايشان مباحثه مى‌كرد و در پايان از كلام عاجز مى‌مانْد و خاموشى مى‌گزيد و اطرافيانش او را مسخره مى‌كردند و به ريشخندش مى‌گرفتند، زيرا مى‌ديدند كسى را كه هيچ كس نمى‌تواند او را در مجادله غالب شود چگونه هم اينك در برابر حجّتى ترك لب‌از سخن فرو بسته است. او به اطرافيان خود مى‌گفت: واى بر شما، چيزى نمانده بود كه خدا را ميان خود و او ببينم. [2]

ولى همان گونه كه گفتيم قلب او فروبسته و از كينه آكنده بود و نور عقل را از كف نهاده و در نتيجه از حجّت، بركنار بود.

جلوگيرى از جهل‌

شايد كسى درباره رابطه ميان علم و عقل پرسش به ميان آورَد و اين سؤال را طرح كند كه: عقل چيست و علم كدام است؟

«عقل» همان نورى است كه خداوند متعال به انسان بخشيده است و در حالى‌


[1] - بحارالانوار، ج 11، ص 71.

[2] - اين سخن در متن روايت بحارالانوار، ج 3، ص 43، روايت 18 آمده است.

اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 83
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست