اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 81
عقل، حجّت است
هنگامى كه آدمى در عملكردهاى خود، نور عقلش را حاكم مىگرداند- خواه
ناخواه- به راه حق ره مىيابد و از باطل دور مىگردد و هرگاه دعوتى را شنيد و اگر
آن را با عقل موهبت شده از سوى خداوند سبحان همسو يافت بدان باور مىيابد و اگر آن
را با عقل خود ناهمسو يافت به كنارى مىنهد. بنابراين عقل بر انسان واجب مىكند
كه، به دعوت هر دعوتگرى گوش فرا دهد كه به سوى خدا مىخوانَد، زيرا عقل حجّت واقعى
انسان است و ما هنگامى كه به سخنان امامان، خطبهها و احاديث ايشان باز مىگرديم
دلهايمان نور مىگيرد و گشايش مىيابد. اين نهج البلاغه است كه آفاق خداشناسى را
در لابلاى خود جاى داده است. امام على عليه السلام در يكى از خطبههاى خود پس از
حمد الهى مىفرمايد: «خداوندى كه صفتشرا حَدّى نيست تا بدان محدود گردد ونَهخود
اورا صفتىاستموجود وثابت و او را وقت و زمانى نيست كه معيّن شده باشد و نَه او
را مدّت درازى است. خلايق را بهقدرتوتوانايى خود بيافريد، بادها را به سبب رحمت
و مهربانيش پراكنده كرد حركت و جنبش زمين را به سنگهاى بزرگ و كوهها ميخ كوب و
استوار گردانيد.» [1] و نيز مىفرمايد: «خداوند
سبحان زائيده نشده است تا در بزرگوارى با او شريك باشد و نزائيده است تا از بين
رفته ميراثى باقى گذارد، وقت و زمان بر او تقدّم نجسته، زيادى و كمى پى در پى او
را فرا نگرفته است، بلكه به سبب آنچه كه به ما نموده از نشانههاى نظم آراسته و
حكم استوار به خردها آشكار شده است.» [2]
سخنان امام پرهيزگاران خداوند را با بصيرت ايمانى به ما مىنماياند و
آفاق شناخت را به روى ما مىگشايد و راههاى رسيدن به ايمان به خداوند سبحان را